میشناسمش
میدونم چقد غیرتی و تعصبیه
کرمم گرفت مثل احمقا بهش گفتم اگه من بخوام با پسر برم بیرون میتونم؟ برم؟
قاطی کرد
سرخ و سفید شد
گفتم آره پسره هم دانشگاهیمه گفته بریم و فلان
هی گفت نه خب برو من اجازه میدم و مهم نیست
تو با یه پسر برو من با ۴۰ تا دختر
اصلا مهم نیست
یهو گر گرفت
بند کرد اسکرین بفرس
نمبخواستم ولی انقد گفت که فرستادم
خوند آخر با داد گفت (ببخشید البته) این یا میخواد بذاره در... یا بذاره ده...
من میشناسمشون و فلان !
حس میکنم تا مرز کات رفتیم و برگشتیم
هنوزم یجوریه باهام مغزم داره سوت میکشه
فکر کنم نباید اصلا بهش میگفتم ...