2737
2734

خیلی مهمون نوازه،منم دوست دارم به دلش راه بیام و نسبت به خانوادش محترمانه برخورد کنم و دعوتشون کنم برای شام و نهار چون اونم خانوادمو دوست داره و براشون سنگ تموم میذاره ولی دیگه داره برام آزار دهنده میشه.

من هشت ماهه باردارم ،مثلا یه جمعه که توخونس و مادرشم یهو پیشش میگه موندم نهار چی بذارم یهو برمیگرده از من میپرسه ما نهار چی داریم؟ یکم بیشتر درست کن مامان وباباهم بیان پیش ما😑اصلا درک نداره که بقیه باید منو تحویل بگیرن نه اینکه اوار بشن سرم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

باهاش صحبت کن از شرایطت که مهمونی دادن برات سخته بگو و بگو دوست دارم این چند وقت اندکی تنها باشیم.

در ضمن با لبخند و مهربانی بگو💐

بهارااااانم؛ کوچه شکوفه بن بست بهار.                                    🍇منو انگور یاقوتی هام🍇

یذره ناز کن

موقع راه رفتن دستتو بذار رو کمرت

بگو برات کار کردن سخت شده

پیشنهاد بده برین خونه مادرشوهرت

یه یه روز بهش بگو برات سخته غذا درست کنی و از بیرون غذا بگیره

بذار ببینه شرایطت سخته و داری اذیت میشی

کار سنگین نکن

فقط حواست باشه زیاده روی نکنی

فقط 4 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
♡عشق♡خوب است... اگر یار ♡خدایی♡ باشد...                                                                                                                     تمام پیکرت غرق کبودی...    شبیه مادرت سادات بودی                         #آرمان                                                                                               #جان_فدا 💚🌷
چجوری بهش بفهمونم که رفتار اونم در مقابل خانوادم تغییر نکنه

یه بار که دعوت کرد تو آشپزخونه دلت و بگیر بشین بگو فشارم افتاد خودتو بزن به حال خرابی و ضعف .بعدم بگو آخه زن پا به ماه نمیتونه مهمون داری کنه معمولا میپزن براش میارن 

2738

بگو عزیزم ایندفعه رو هم اشکال نداره اما من دیگه سنگین شدم و اذیت میشم کار کنم الان دیگه تو ماهی هستم که باید خیلی مراقب باشم زایمان زودرس نگیرم دارم کارای خودمم به زور انجام میدم لطفا دیگه مهمون دعوت نکن حتی خانواده خودمو هم نگو بیان که نگه فرق میزاری

تازه بعد که بچه دار بشی اول کار و سختیه اون موقع هم باید حواست باشه رو ندی هروقت میان یه جوری کارا رو بنداز رو دوش خودش بگو کمرم درده سرم درده خوابم میاد اونوقت که خودش خسته بشه دیگه نمیگه بیان


چجوری بهش بفهمونم که رفتار اونم در مقابل خانوادم تغییر نکنه

کاملا محترمانه و دوستانه توو یه موقعیت خوب باهاش صحبت کن بگو الان دگ حالم خوش نیس زیاد پا درد میگیرم سر پا باشم شرایطتو کامل توضیح بده

بگو من بدم نمیاد مهمو داشته باشیم چه خانواده من چه خانواده خودت اما شرایطم برای پذیرایی محیا نیست میترسم نتونم اونجوری که باید ازشون پذیرایی کنم هچند که دوسشون دارم و خوشم میاد پیشمون باشن

اول ویژگی مثبت بعد درخواستت دوباره ویژگی مثبت

اومدن تو قشنگ ترین مزد صبوریه

هفته ی پیش رفته بود با خانوادش رفته بود یه کاری واسه اونا انجام بده،تا موقع نهار طول کشید برگشته زنگ زده به من که غذا چی داریم میتونی برنج بیشتر درست کنی دورهم میخوریم؟ سرمو بزنم به کجا؟

منم گفتم برنج درست نکردم از دیروز مونده همونو خودمون میخوریم ،اونم گفت عه باشه پس هیچی نمیخواد به زحمت بیوفتی

شوهر جماعت جو گیرن شوهر منم اینجوریه مار شوهره ام ا خدا خاسته میان 

وای اره اینم جوگیره بخدا از افطاری ماه رمضون هنوز خونه برادر شوهرمو ندیدیم ما بعد این راهو وبی راه دعوت میکنه

من بارداربشم خیلی لوس میکنم خودمو

منم خیلی میگفدم ولی مجبوری خونه خودتم کاری نمیکنی پاشی خونه مادر شوهره ی لیوان و برداری تا دو سه ماه اولش را داره لوس کنی خدتو بعدش نه دیگ از حد بگذرونی شوهره میگه پاشو بسه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز