سلام خوبيد... من امروز با دوستم از يه كافه ميومديم كه برگشتني يه اقايي كه دو تا دستشم پر بود اومد گفت.. ببخشيد خانم ميشه صندوق ماشينمو باز كنيد من دستم پره... منم ازروي سادگي اومدم باز كنم ديدم باز نميشه ...کفتم اقا باز نميشه كه... گفت اها ببخشيد سوييجو نزده بودم بعد زدو خودش باز كرد ...تازه دستكش پلاستيكي هم دستش بود ..همش تو دلم ميگم مگه نميدونه اول بايد سوييجو بزنه???? نكنه ميخواسته اثرانگشم بيوفته رو دستگيره صندوقش كه بعدا سواستفاده بكنه 😑😑😑يا منظوري نداشته لطفا كمكم كنيد ميترسم 😭
تا دهان مفت و گوش ها مفتن؛ پشت مان حرف مفت بسیار است .🖖🏻🧡آن کس که بداند و بخواهد که بداندخود را به بلندای سعادت برساند/آن کس که بداند و نداند که بداند چون کوزه آب است ولی تشنه بماند/آن کس که نداند و بخواهد که بداند/جان و تن خود را ز جهالت برهاند/آن کس که نداند و نخواهد که بداند/حیف است چنین جانوری زنده بماند/عاشق شعر خنده سرگرمی.💚 درخواست دوستی نده کاربر عزیز⛔❤
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.