مادر نامزدم دفعه ی اولی که تنها اومده بود خونمون برگشت بین حرفاش گفت آره دختر خواهرم بوفه ی خونه اش پر از نقره اس و خونه ی خیلی زیبایی داره. از لحن حرفش و اینکه دو بار این حرف رو تکرار کرد کامل حس کردم منظورش به رخ کشیدن جهیزیه اش بود و مخصوصا چون از از قبل اینو شنیده بودم که دنبال این بوده پسرش با اون ازدواج کنه برای همین من خیلی حساس شدم.
بعد خودش دست هاش و گردنش پر از طلا هست و اونوقت فکر کن دفعه ی اولی که اومده خونه ما برگشته میگه آره طلا اَخ هست و من بدلیجات رو ترجیح میدم و ...
حالا که برای خرید عقد من آینه شمعدان رو گفتم یه چیز کوچیک ولی حتما نقره باشه، دادشون در اومده که وای گرون هست!
من ناراحتیم رو قیامت مورد به رخ کشیدن جهیزیه به نامزدمه قبلا گفته بودم. حالا نامزدم هم این وسط ساده بازی در آورده و برگشته به مامانش گفته خودت اوندفعه هی نقره نقره کردی و حالا اونم گیر داده که حتما نقره بگیرید! مامانش هم گریه کرده گفته من منظورم این نبوده اصلا و فقط داشتم تعریف میکردم!
دیروز هم مامانش باهام سر سنگین بود و بهم چند روز هست زنگ نزده
از همه بد تر اینکه بهش دیروز یه پیام قشنگ داده بودم و اونم در جواب برام یه ویدئو فرستاده که به آیه های قرآنی که میخونید عمل کنید وگرنه فایده نداره!!!چون من گروه قرآنی دارم توی فضای مجازی
خودش غیبت میکنه و دل میشکونه و پشت سر من حرف درست میکنه ولی خودش رو با حجاب و نماز خون و پاک میدونه!
به نظرتون چه رفتاری داشته باشم الان؟