دوروز پیش خوب بودن زنگ میزد وتعریف میکرد براش از عروسی واینا وکمد زدم کابینت زدم کی میای ببینی بیا وسایل بچینیم حالا امروز خواهرم رفت میگه داشتم تمیز میکردم باجاری هام ومادرشوهرم اینا بعد شوهرش تو حیاط اومد مامان بیا کارتم جاگذاشتم باصدای بلند داد میزنه مگه مابلدنیستیم تمیز کنیم دنبال این فرستادی .خواهرم تا این گفت بهم خیلی دلم گرفته براش میگه اب شدم جلو جاریام .میگه همیشه جلو خانوادش دوس داره تحقیرم کنه
نفهمیدم ،،
رفتار درست با اینجور ادما چیه ؟ تجربش دارین؟
میگه من خودم به اون راه زدم که نشنیدم ولی میدونم فقط جلو خانوادش اینطور نمیخوام نزدیک عروسی دلخوری ایجاد بشه
من نفهمیدم چی شده چهار بارم خوندمش
یعنی زن خودشو گفته که چرا اومده ؟?؟؟
وات
کی جهیزیه میچینه متوجه نشدم عروسی کیه
شوهرش گفته یا کس دیگه
به خدا من بودم جرش میدادم چ رو مخه شوهرش 😑
فکر کنم بیان خوبی در لحظه نداشته
مثلا میخواسته بگه خانمش چرا به زحمت انداختن
خیلیا بلد نیستن محبتشون صحیح ابراز کنن
چرا من بااینک چنبار عنوانو متنو خوندم تا الان فک میکردم منظورت خواهر شوهرته و هی متوجه نمیشدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
