خانوادش میدونن چنین بیماری داره؟!
تا حالا براش کاری نکردن؟
آره بخدا خیلی بیماری بدیه اصلا آدمو دیوونه میکنه
منم اوایل وقتی خانوادم متوجه بیماریم شدن بردنم پیش یه یه روانپزشک که یه چند تا قرص داد و یه دونه هم آمپول و بعد به مامانم گفت تا یه هفته این دارو ها رو بخورم اگر غذا خوردم که هیچ وگرنه باید بستری بشم
بابام وقتی اینو فهمید اصلا اجازه نداد حتی اون دارو ها رو هم بگیریم
بعد بردم پیش یه دکتر طب سنتی معتبر اول طبع و مزاجمو دید و گفت اصلا چاق نمیشی و یه خورده باهام صحبت کرد و دلمو آروم کرد بعدم گفت همه ی این حرفا الکیه این مریضی و وسواس فکریت به خاطر غلبهی سوداست و از سردی خوردن زیاد یه خورده بهم دارو داد و گفت یه دوره 20 روزه این دارو ها رو مصرف کنم و اصلا سردیجات نخورم و خیلی توصیه کردن گوشت توی شیشه بخورم که طبعش گرمه
بعد از یک هفته کاملا حالم خوب شد و دیگه همه چی میخوردم و اشتهامم خوب شده بود
فقط الان یه وقتایی این وسواس میاد سراغم ولی خب خیلی زود خوب میشه مثلا سر صبحی این فکر افتاده بود تو سرم ولی به خودم گفتم کائنات اینجان تو به هرچی فکر کنی همون چیز به سرت میاد و شروع کردم به خوردن
شما هم با فامیلتون درمورد کائنات و کارهایی که میکنن صحبت کنید
من خودم یه دونه دفتر برداشتم هرموقع این فکر میاد سراغم توی دفترم با کائنات صحبت میکنم درمورد اینکه نمیخوام چاق شم و میخوام لاغر بمونم و اینا و مطمئنم که خیلی جواب میده
آهان...
یه کار دیگه ای هم که انجام میدم اینه که یه دونه کش انداختم دور مچم هرموقع وسواس فکریم خیلی میزنه بالا این کشو هی میزنم به دستم و خودمو تنبیه میکنم و تا حدودی هم تاثیر داشته
ولی دونستن درمورد کائنات و صحبت کردن باهاشون خیلی خوبه