خیلی خوبن نسبت ب بقیه فامیل ولی تیکه های بدی میندازن. ن ب من که عروسشونم حتی ب پسرشون.
منم اصلااا جواب ندادم تا امروز
درضمن چند وقت ب خاطر شرایط پیششونیم ..
امروز پدر شوهرم برگشت گفت تو اگه حمید نمیگرفتت میترشیدی منم گفتم با خنده که وااای دایی این چ حرفیه هیچ پسر و دختری با ازدواج نکردن نمیترشه. شوهرمم ازم طرفداری کرد. ول باز همش تکرارش کردن و مادر شوهر غیر مستقیم بم گفت بی جنبه.
.. دوباره
لایک
داییته😁
میگفتی من میترشیدم شماها چرا حرص میخورین
دوباره پدر شوهرم برگشت گفت این اکواریوم کثیف شیشه اش ( اکواریوم مال منو شوهرم ) منم خیلی اروم گفتم فک کنم از داخل کثیف باشه اخه ببینید ابشو یهویی برگشت گفت تو نمیخوای تمیزش کنی میگی ابش کثیف. منم گفتم اصلا اکواریوم وظیفه ی حمید ( شوهرم) تمیزش میکنه.. بعد شوهرمم همون لحظه پاشد تمیزش کرد.
بش میگفتی من پسرتو نمیگرفتم میموند رو دستتون
ی جوجه خریدیم تا شوهرم میره فوری میان پنجره رو باز میکنن هرچی میگیم سرما میخوره گوش نمیدن گذاشتیم جلو بخاری جوجه رو
از لانه اش اومده بود بیرون پاش گیر کرده بود سر پایین شده بود مادر شوهرم بهم گفت سریع رفتم درستش کنم پدر شوهرم گفت ولش کن گفتم ن گناه داره درستش کردم. بعد همش گفت بزارش زمین تو بزارش زمین منم گذاشتمش زمین گفت نزدیک بود بکشیش اصلا بچه داری بلد نیستی منم گفتم واااه دایی من ک درستش کردم .
بیشتر مغز داییت ترشیده اس
خوب گفتی افرین ...جوابت بی ادبیه هم نبود
خدا صبر بده
اینجورمواقع بحث نکن وفقط کارخودتو بکن این جواب دادنای حتی محترمانه بدتر لجبازی دوطرفو پیش روداره
جوابشونو نده. این حرفا اصلا مهم نیستن
وهرت که خدا رو شکر خوبه باهات وقتی ببینه احترام پدر مادرشو نگه میداری خیلی خوبتر میشه.
وقتی میگن شیشه آکواریوم کثیفه زود دستمال بیار تمیزش کن
من پدرم فوت کرده ی وام بوده ک من الان دارم پاسش میکنم و هزااار بار بر پدرم حلال باشه دارم از پولی ک خودش جا گذاشته براش میدم.
اون روز بحث پول شد شوهرم گفت من باید قسط هما ( ینی من) رو بدم ن اینکه خودش سختی بکشه مادر شوهرم گفت تو چرا بگی وام پدرش ب تو چ
منم گفتم واااای زندایی چ مادر شوهر بازی دراوردی ها بعدشم با خنده گفتم پس منم میرم وام میگیرم خرج میکنم حمید قسط شو بده وظبفشه نمیشه ک اینطوری
خدا صبرت بده
