سلام خانما پست اول همشو میتایپم نگین قطرع چکونی میگی..گرچه الان بعضیا میان میگن طولانی بود نخوندم....دیگه به اخترام شما پست اول تعریف میکنم هر کس حوصله داشن بخونه لطفا.....
امروزخونه مادرشوهرم جمع بودیم خواهرشوهرام و جاریم ابنا هم بودن
خلاصه وختی دیدن من طبق معمول شیم پوشیدم و نو پوشیدم زود رفتن تو قیافه اونیکی خواهرشوهر وسطیم گف لباست چه خوشگله از کجا خریدی منم ادرسشو دادم گف منم میخرم گفتم اره بخر تازه اسم منو بگی برات ارزون حساب میکنع منو میشناسه...بعد اونیکی خواهرشوهرم اومد کف چقدر لاغرر شدی گفتم واااا نع کو لاغر نشدم ۵۷کیلو بودم الانم همونم بعد گفتن نهههههههه صورتتتت فقط لاغر شده بدنت سرجاشه صورتت بیشتر لاغر شده ....گفتم نمیدونم شاید موهامو یع مدل دیگ بستم اونجوری حس مبکنین بعد جاریم گف نهراس میگه زشت شدی صورتت خیلی لاغر شده..این گذشت
یکم بعد خواهرشوهر کوچیکم اومد عکس جاریمو عکس جوونیاشو ک مثلا همسن من بوده رو نشون شوهرم داد گف ببین چقد چاق و خوشگل بوده زنداداش. جاریمم گف اره من اون زمان خیلی خوشگل بودم الانم خوشگلم... دوباره خواهرشوهرم یه عکس دیگه نشون داد از جاریم ک خم شده بود باسنش به سمت دوربین بود ب شوهرم نشون داد گف ببین زنداداش باسنش افناده تو عکس بعد خندید..
هیچی نگفتم بعد عکس شوهرشو ینی برادرشوهرمو نشون داد منم از حرص گفتم وای چقدر داداش عوض شده چقدر جوونیاش خوشگل بوده الان خیلی شکسته شده متاهلی پیرش کرده....
بعد دوباره یکم گذشت حرف از کار شد جاریم به شوهرم گف بهناماز کارت استفا بدع کارت خیلی سنگینه ایرج و امین هم استفا دادن گفتن سنگینه لاغر میشسم کارمون سخته ساعت کارش زیاده وخت برا خودمون نمیمونه خلااااضه اونقد گف شوهر منم داشت تایید میکرد اره سخته فلانه جاریم گف اینجوری بری پیر میشی از فردا برو استفا بده
منم ب شوهرم گفتم تو از کارت راضی نیستی چرا ناشکری میکنی خداروشکر داری یه زن و یه بچه رو شکمشونو سیر میکنی هرچی بخایم میخری بعد ناشکری ک فلانه بهمانه جاریمم شنید چیزی. نگف گفتم خداروشکر تنت سالمه منو تو هرجمعی سریلند میکنی و ....هلاصه
اینم گذشت هی گیر دادن ب شوهرم ک چن کیلویی خیلی لاغری شوهرم گف ۶۰کیلوام .و خلاصه اونام میکفتن یه ذره بخورین چاق شین...
سرتونو دراوردم ببخشید رسیدیم به شام سر سفره یه تیمه گوشت دادم دست دخترم ک ۱۱ماهشه اونم خورد مادرشوهذم گف مگه گوشتم میخوره افرین قاطی ادما شده ها ماشالله یکی دیگه بده بخوره گفتم اره میخوره عادتش دادم گوشت و استخون میخوره....بعد شوهرمم با صدای بلند گف نهههه این اولین بارشه گوشت میخوره گفتم وا عریزم مگه تو خونه نمیخوره گف نه کی میخوره😐😐😐دیگع نفهمیدم چجوری شام تموم شد سرم به شدت درد میکرد ««چون گفتن لاغر شدین ش.هرمم گف نه این تو خونه گوشت نخورده اخساس بدی بم دست داد گفتم الان اینا میگن اینا هیچی ندارن بخورن برا همینلاغر شدن...
بچه ها دخترم لب به هیچی نمیرنه خیلی لاغره ۱۱ماهشه ۷کیلو ونیمه.....
خلاصه ببخشید بچه ها طولانی شد ولی از وختی اومدم دارم گریه میکنم شما جای من بودین چیکار میکردین