پدر و برادر من سالهاست که باهم مشکل دارن. حدود 10 سالی میشه. تو این سالها همش داداشم میومد خونه یا خودش میزاشت از خونه میرفت یا بابام پرتش میکرد بیرون. اصلا با هم نمیسازن. از دوسال پیش هم با مامانم به مشکل خورد و ارتباطش با مامانمم قطع شد. تو این 10 سال خیلی سختی کشید، خیلی عذاب کشید. تنهایی کشید. مقصر دعواهاشونم گاهی خودش بود. گاهی بابام. کم صبر و طاقتی بابام و لجبازی و غد بودن جفتشون باعث این اختلافات شد. الان دوساله که کلا ندیدمش. من توی این سالها هیچکار براش نکردم. نمیدونم چرا اما میترسیدم بابام کنم بیرون بندازه. اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم. هنوزم نمیدونم. همچنین نمیخواستم بابا و مامانم رو ناراحت کنم. مثلا فقط یکی دوبار با بابام درباره داداشم بیشتر حرف نزدم تو این سالها که اونم مثل همیشه به هیچ صراطی مستقیم نبوده و حرفم رو قبول نمیکرد. یا مثلا وقتایی که میومد خونه، گاهی مامانم از لج میگفت این کار رو نکن. مثلا میگفت قرص های ویتامینت رو بهش نده. منم نمیدادم. نمیخواستم پدر مادرم رو ناراحت کنم. میشه گفت هیچ کار خاصی براش نکردم. جز گاهی خبرش رو گرفتن و اگه پولی چیزی میتونستم بهش بدم میدادم که اونم یکی دوبار بهش گفتم پس بده. الان 3 ماهه ازش کوچکترین خبری ندارم. فقط میدونم دختری که دوسش داشته ولش کرده و افسرده شده. نه شماره تلفتنش رو دارم نه هیچی. من خواهر بدیم؟ چیکار باید میکردم؟
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
سلام اول باید خودش بخواد خوب بشه بعدشم نمیدونی اینجوری میشه چون روی بابات با داداشت بهم باز شده فایده نداشته ببخشید متاهلی؟ اگه متاهل بودی دعوتش میکردی یا یواشکی بهت سر میزدی بهتر بود البته پسرا خیلی حرف گوش نمیدن
چون مجرد بودی زیاد کاری از دستت ساخته نبوده عزیز خلاصه شما هم تو همون خونه سکونت داشتین حق انتخاب نداشتین الان که کنارت نیست حتی اگه کلی کار هم براش انجام میدادین باز الان میگفتی کاشکی فلان روز اون کار براش انجام میدادم! انشالاه میاد نگران نباش بهش فکر نکن. موفق باشی