بر گشته ب نامزدم گفته بار اولی هم بوده ک بابام زنگ زده و باهاش حرف زده .
ب نامزدم گفته تو تو جمع دوستات داشتی خشیش میکشیدی و گفتی من میخوام زن از فلان روستا بگیرم خطاب ب دختر من .
تو داشتی حشیش میکشیدی با دوتا از دوستات.
بعد گفته اگه داداشت از دخترم یا دوستات بخوان از دخترم خواستگاری کنن تو بد دخترم و میگی بهشون گفته ن تعریفش ومیکنم.
دیگه گفته تو اصلا دختر منو میخوای یا ن .
اخه این چ کاری بوده بابام کرده .
گفته تا دوسال حق ندارین با هم برین بیرون سر قرار