سلام دوستان
من امروز رفتم کتابخونه همینجوری کتاب بگیرم بعد یه آقایی هم بودن برگشتن بهم سلام کردن احوال پرسی اینا من اصلا نشناختمشون توی حرفاشون گفتن عه تنها اومدی اون یکی قلت کو اینا منم گفتم ببخشید من اصلاشمارو نمیشناسم عجیبه شما حتی میدونی من دوقلوام گفت یه اشنام😐
بعدش من جواب ندادم اومدم برم گفت ابجیت هم رشته ات نیست جدا شدنی هاا بعد گفت اون کجاس چیکار میکنه دید جواب نمیدم گفت نترس بابا هم دانشگاهیتم که من کلا نابود شدم این چه جور هم دانشگاهی هست نمیدونه ابجیم هم همون دانشگاهه برگشته میگه جدا شدین هااا چرا رشته خواهرمو نمیدونه! از کجا میدونه من دوقلوام چجوری از رو ماسک شناخت من اصلا همچین چهره و اسمی نمیشناسم اسمشم گفت
از اون موقع یه حس عجیبی دارم🤕