دو ماهی هست کوچ کردیم، و برای ساخت این خونمون خیلی سختی کشیدیم و من فکر میکردم بعد از کوچ سختی تموم میشه و یه نفس راحتی میکشیم و میتونیم بازم مثل قبل به خوشی دوتایی بپردازیم..ولی از وقتی کوج کردیم رفتار شوهرم جدی شد، کمتر لبخند میزد، به خوشرفتاریهام جواب نمیداد و هیچکاری نمیکرد تو خونه و همیشه میگفت قرض دارم و حوصله ندارم، درحالی که قبل کوچ قرض بیشتری داشت اما مهربونتر بود و حالا فقط ۲۰ درصد قرضاش یعنی حدود ۲۰ ملیون مونده بود که اونم در عرض سه چهارماه میتونستیم بدیم و مشکلی نبود، اما اون همش بداخلاقی کرد تا اینکه من ناامید شدم...
حالا هم یه روز خوبه دو روز بد یه لحظه اوکیه، بقیشو پرخاشگری میکنه،...دیگه زیاد خبری از مهربونیاش نیس، اگه اونموقع هر لحظه مهربونی و محبت میکرد الان مثلا هر هفته نیم ساعت شده...خیلی گریه میکنم
خیلی سعی کردم مشکلو حل کنم،ولی واقعا نمیشه و بی علت تو خونمون تنش ایجاد میشه😥
فکر میکردم وقتی کوچ کنم خونه ی خودم روزای خیلی خوشی در انتظارمه، ولی شب و روزم شده گریه و نا امیدی...