امشب با کلی ذوق یه پیرهن کوتاه پوشیدم خوشگل و مرتب و ارایش کرده هی برا شوهرم خودم رو ناز کردم دریغ از یه نگاه اینقد گفتم عزیزم عشقم همیشه بهش میگم اون میگه استخونی حرف نزن میخوام بکارم برسم بعضی وقتا شوخی منم شوخی میکنم وقتی جدی میگه جگرم اتیش میگیره شب پیشش خوابیدم میگم عشقم دوست دارم شبا بغلم کنی میگه چندشم میشه لاغری
خسته شدم تازه خیلیلم مادریه دیوونه شدم