مامان من چادریه
امروز میخواست بره بازار قرار شد واسش اسنپ بگیرم
خاک بر سر من که باهاش نرفتم
هرچی منتظر موندیم اسنپ نیومد لغوش کردم دیگه
بعد گفت با تاکسی میرم
دیگه رفته تو تاکسی زردا حتی آرم تاکسی هم داشته
یه پسره کثافت بوده حرفای نا مربوط میزده
مامانم بهش تذکر داده
بعد هی شرو کرده دستشو زده به مامانم
دستشو به زور گرفته هی میخواسه لمسش کنه
امامانمم سر و صدا میکنه دیگه خودشو از ماشین میندازه پایین
الان رو دست مامانم پره قرمزی و جای زخم و ناخونه
من هنوزم دقیق نمیدونم مرده چیکار کرده مامانم دقیق نتونسته تعریف کنه برام تو جمع اینارم با گریه یه گوشه برام تعریف کرد
داداشمم همه جوره حمایتمون میکنه یعنی خیلی پشت هم دیگه ایم قطعا اگه بگم بهش طرفو پیدا میکنه
ولی مامانم میگه نمیخوام بگم سپردمش به خدا
کلا مامانم خیلی اروم و مظلومه هممونم عاشقشیم
ولی من قصد دارم به داداشم بگم حساب این عوضی رو برسه که دیگه همچین غلطی نکنه ولی مطمئنم مامانم نمیزاره
اما نمیشه اگه جلوش گرفته نشه به کارش ادامه میده ممکنه چندین نفرو بی آبرو کنه
خیلی فشار رومه امیدوارم درک کنید واقعا حالم بده که یه عوضی همچین کاری با مامانم کرده
واقعا به راهنماییتون نیاز دارم لطفا اگه اگاهی ای دارین تو این مسئله بهم بدین حالم خیلی خیلی خرابه