پدر من که هیچوقت خونه نیست یه ناهار شام میخوره میره:|
وقتی واس جلب نظرش نمیمونه
تو مرا آزردے...کہ خودمـ کوچ کنمـ از شهرت! تو خیالت راحت-! میرومـ از قلبت;) مےشوم دورترین خاطره در شبهایت! تو به من مےخندی و به خود مےگویے:باز مےآید و مےسوزد ازین عشق ولی...برنمےگردم،نه! مےروم آنجا کہدلے بهردلے تب دارد! عشق زیباست و حرمتـــ دارد:))❤️✨
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.