2737
2734
عنوان

نمیدونم چرا اینطوری شدم

118 بازدید | 21 پست

من سه سال با کسی نامزد بودم یکسالم دوست .پدرم خیلی مخالف بود نامزدم خیلی همه چیزو به منظور میگیره مثلا میگی دبن بودا یکم داری تحقیق میکنی یکدفعه عصبی میشه اسلام چشه مگه وشروع میکنه از خوبیهای اماما گفتن.من حرصم میگیره چون منظورمو بد برداشت میکنه.میگی فلانی رقصش خوبه ژکدفعه شروع میکنه از جلف بودنش صحبت کردن واین کارا درست نیست واز این حرفا.والا من اصلا رقص بلد نیستم بعضی وقتا یک جوری حرف میزنه انگار من میخوام اون کاراو انجام بدم خلاصه بعد سه ماه دوری ودخالت زیاد خانواده ها ما یواشکی بهم برگشتیم باز میخواد بیاذ با بابام حرف بزنه ولی بچه ها هر بار که بهم زنگ میزنه یک حسی دارم انگار دوست نذارم دیگه باهاش باشم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

برنگرد الان که حست اینجوریه زمان خوبیه برا تموم کردنش چون آدماغیرقابل تغییرن خصوصا مردا من خودم تو دوران عقد سر یه اخلاقایی ازشوهرم خواستم جدا شم به امیددتغییر جدانشدم الان خوب که نشده هیچ بدترم شده

شما اول تکلیفت رو با خودت روشن کن عزیزم.اول برای خودت زندگی کن و بهترین زندگی خودت باش هر زمان دیدی میتونی یکی دیگه رو در کنار خودت خوشبخت کنی فرقی هم نداره زن یا مرد باشی اونوقت ازدواج کن و خوشی هات رو به اشتراک بزار و لذتش رو ببر

2738
برنگرد الان که حست اینجوریه زمان خوبیه برا تموم کردنش چون آدماغیرقابل تغییرن خصوصا مردا من خودم تو د ...

چرا حسم عوض شده برام جای سواله خیلی.حس میکنم دوست بمونیم راحترم تا ازدواج.نمیذونم چرا.

چرا این حسو دارم واقعا درک نمیکنم

چون هر بار يه بخشي از حرمت ها شكسته ميشه و تو نميتوني چشمت رو روي مشكلاتش ببندي و اين خيلي خوبه كه با ذهنت تصميم ميگيري پس ادامه نده با همچين ادمي چون قراره خيلي محدود بشي 

چرا حسم عوض شده برام جای سواله خیلی.حس میکنم دوست بمونیم راحترم تا ازدواج.نمیذونم چرا.

چون هر بار که رفتارشو دیدی هی یه مقدار دلت سرد میشده حالام رو هم انباشته شدن باعث شده بی تفاوت بشی دقیقااا عین خود من،من محال بود بتونم شب جدا از،همسرم بخوابم ولی اونقد لج کردو اذیت کرد الان وقتی جدام راحتترم دیگم برام اهمیت نداره

براثر اتفاقاتی که پیش اومده احساس کمتر شده و تازه عقل داره خودنمایی میکنه عزیزم نزار دوست داشتن باعث یه عمر بدبختیت بشه ای آدم از اوناس که پیشش باید سکوت کنی هر حرفی بزنی یه چی میگه مناسب ازدواج نیس 

ما گناه رو نمی بینیم مگر انکه زنی مرتکب آن شود ...!
تکلیفتو با خودت و احساست روشن کن. بحث یک عمر زندگیه. 

وقتی میره همش عذاب میکشم وقتی میاد هم راحت نیستم ولی وقتی میبینمش نمیخوام یک لحظم ازش جدا شم .فقط وقتی میبینمش دلم میخواد بغلش کنم گریه کنم .ویدیو کال کردیم نگاهشمیکردم دوست داشتم بغلش کنم کریه کنم اون یک شهر دیگست .اینو بهش نگفتم جون ا دواج نکردیم .روم نمیشه از این حرفا بزنیم و محرمم نیستیم

چون هر بار که رفتارشو دیدی هی یه مقدار دلت سرد میشده حالام رو هم انباشته شدن باعث شده بی تفاوت بشی د ...

من برام مهمه خیلی حتی الان تی شرتی که بهم داده را پوشیدم نیست انگار همه چیز تموم میشه ولی خیلی باید نباید داره عصبیم میکنه ولی وقتی باهم بودیم خیلی اروم بود اصلا حرف نمیزد مظلوم میشه از راه دور هردومون عصبی هستیم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز