اومدم خونه ی آقا جونم. پسرداییمم اومده. من ۱۷ سالمه اون ۱۹ سالمه. با هم بعضی وقتا چت میکنیم. ولی رو در رو که همو میبینیم به زور سلام میدیم. من نمیدونم خجالت میکشیم مغروریم یا ارتباطات رو در رومون صفر هست. بعد من هر وقت میبینمش روش کراش میزنم. منظورم اینه که اونقدرا جدی نیست یا دوسش ندارم. فقط قلبم یکم تند میزنه که فکر کنم به خاطر سنم باشه. من دلم میخواد با هم یکم حرف بزنیم اونم رو در رو. نه که همش ساکت باشیم و تو چتامون فقط بخندیم یا راحت حرف بزنیم. قصد مخ زدن و عاشق من شدن و اینا رو هم ندارم. ولی دلم میخواد یکم با هم حرف بزنیم. شایدم هم من هم اون میترسیم راجب هم بد فکر کنیم. حتی من قبلا بهش گفتم یکی رو دوست داشتم. بنابراین عاشقش نیستمو حس میکنم اونم عاشقم نیست. ولی چیکار کنم به قول معروف یخمون اب بشه؟ یعنی هر وقت همو میبینیم ساکتیم. الانم اون تو یه اتاقه منم پذیرایی. حتی عصری با هم چت کردیم ولی ساکت ساکتیم. اه یجوریه تو رو خدا راه حل بدین. خواستم بهش بگم با هم فیلمی چیزی ببینیم گفتم شاید بگه نه اونوقت بهم بربخورع منم که دل نازک. غرورم میشکنه. کمکم کنین🥺 من اعتماد به نفس ندارم یا خیلی خجالتیم؟:/