کاش فارسی بنویسی منم حدودا 4 ساله که پدرمو از دست دادم چند روز پیش خیلی دلم براش تنگ شده بود اوایل که خیلی سخت بود تقی به توقی میخورد اشکم در میومد الان بهتر شدم فقط دلتنگی دارم
آره.بدتر میشه.چون بیشتر دلمون تنگ میشه.انگار پرده ای جلوی چسممو گرفته و دنیا رو مثل قبل نمیبینم. من باید دلداریت بدم، ولی انگار دارم حرفایی میزنم که حالت بدتر بشه. چاره ای نداریم.من خیلی با فکرش میخوایم که خوابشو ببینم.تو خواب میپرم بغلش. باور اینکه کسی که همیشه باهات بوده دیگه هیچ وقت نیست خیلی سخته.
همسفر در راه ماند.......زندگی سخت است.......لیک در سفر باید بود
بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید.
خواهش میکنم امیدوارم که بتونی با غمش کنار بیایی سعی کن کمتر بهش فکر کنی و بیشتر کارایی کنی که مطمئنی خوشحالش میکنه به نظرم اینطوری هر دو در ارامش بیشتری هستید تا اینکه بخای با دلتنگی وقتتو پر کنی و هی غصه بخوری مطمینا پدرت هم از ناراحتی تو دلتنگ میشه از اشناییت خوشبختم ببخشید باید برم مراقب خودت باش بای