۷ ۸ سال دیوانه وار ی نفرو میخواستم عشقم یک طرفه بود اون نمیدونست بعد مدتها اونم تازگیا با تمام بدیهایی ک غیر مستقیم ازش دیدم عاشقم شد خاستگاری کرد از اون طرفم ی خاستگار دیگه دارم بچه ها عشقم هیییییییییییچ کدوم از معیارامو ندارع ن خانواده ن حتی قیافه و هیکلش ( خوبه ها ولی معیار من نیس ) ن رفتارا و ویژگی هاش ن اعتقاداتش هییییییچییییی اما خاستگارم خیلی دوستم داره تمااااام معیارامو داره بر عکس عشقم . از لحاظ ظاهری اخلاقیاتش خانوادش کلا اونیه از بچگی میگفتم همچین کسی شوهر ایده عالیه و
ولی مشکل من ی چیز دیگس بچه ها من خاستگارمو مطمعنم میتونم همیشه دوست داشته باشم بهش وابستع باشم یا هر چی اما اما بچه ها هررررررر کاری میکنم حسی ک ب عشقم دارم ی چیز دیگس هرر کاری میکنم اون حسو اون ذوق و شوقو اون تپشای قلبو اون هیجانا رو قبل دیدنش برا هیچ کس جز عشقم نداشتم و ندارم نمیدونم چیکار کنم اصلا نمی دونم کدوم انتخاب کنم بین منطق عشقم گیر کردم