2726
عنوان

اینو شوهرم فرستاده منظورش چیه +عکس

| مشاهده متن کامل بحث + 1859 بازدید | 86 پست
میخواد بهت بفهمونه که دیگه بس کنی و مکث کن موقعی که سر غیظ افتادی،گلم زندگی رو.به خودت و شوهرت تلخ ن ...

یه سر به تاپیکام بزنی متوجه میشی مقصر اونه

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔
عزیزم از نظر کلی توی مواقعی که اختلافی پیش میاد درست اینه که مرد خونه رو ترک کنه و زن توی خونه بمونه ...

از دیشب رفته 

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
تاپیکاتو خوندم واقعا تحمل همچین جونورایی سخته خیلی حرصم گرفت

اره واقعا بعد شوهرم انتظار داشت همچنان شاد و خرم 

ازشون پذیرایی کنم 

دلم از این میسوزه اگه خوب بود ک خانوادش پشت بهش نمیکردن 

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔

تاپیک های قبلی ات رو خوندم. دایی شوهر من اولین بار که اومده بود خونمون سرزده با شوهرم اومدن. خیلی ناراحت شدم چون شوهرم وقتی تو راه بود زنگ زد ولی نگفت کسی باهام هست. منم کارد میزدی خونم در نمیومد. من یک کلمه حرف نزدم نه با شوهرم و نه با دایی اش فقط سلام کردم دایی اش داشت سر سفره یه خاطره ای تعریف میکرد خنده دار بود بالافاصله بعد اینکه خاطرش تموم شد میخواست هرهر بخنده من یه اخمی بهش کردم خنده روی لبش ماسید. و بعد از شام هم جمع کردم ظرف هاش رو هم نشستم تلویزیون رو صداش رو کم کم کردم گفتم من رفتم بخوابم دیروقته. دیدم پنچ دقیقه بعد رفت. جنگ اول به از صلح آخر. من ازدواج نکردم که خاله و دایی و فامیل شوهرم رو پذیرایی کنم همین که مادرشوهر و پدرشوهرم سالی سه بار میان بسه. شما باید همون روز اول که کسی میاد خونتون اخلاقت رو مثل سگ کنی. اصلا حرف نزنی باهاشون. بری تو اتاقت درنیایی. اگر گفتن چایی بیار به شوهرت بگو خودت بذار. کی پسردایی خودم رو آوردم خونمون. همین که مادر و خواهرت میان پذیرایی و احترام میذارم لطف میکنم دستمم باید ببوسی. هیچی نگفتی هی تو خودت ریختی. 

تاپیک های قبلی ات رو خوندم. دایی شوهر من اولین بار که اومده بود خونمون سرزده با شوهرم اومدن. خی ...

ممنونم خیلی خوب درکم کردی من اخلاقم اینجوره دلم نمیخاد 

مهمونم با ناراحتی از خونم بره 

فقط اگه یکم شوهرم باهام همکاری میکرد و دروغ بهم 

نمیگفت شاید کار به بحث و دلخوری نمیرسید

هر چند پسر داییش خیلی نمک نشناس 

ببین هنوز خبری از شوهرم نیس هر کی دیگه بود 

سعی میکرد شوهرمو اروم کنه و بفرستش خونه😒

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔
تاپیک های قبلی ات رو خوندم. دایی شوهر من اولین بار که اومده بود خونمون سرزده با شوهرم اومدن. خی ...

ولی معلومه دایی شوهرت ادم با شعوری بوده ک خودش

فهمیده و زود رفته 

این زن و شوهر اصلا یه ذره درک و شعور نداشتن 

از ساک لباسایی ک زنش اورده بود 

معلوم بود میخان بیشتر موندگار شن

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔
معلومه خیلی دلخوره ودوست داره 

اگه دوست داشت منو به یه ادم بی لیاقت نمیفروخت

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔

الان تاپیک قبل را خوندم به شوهرت بگو همون جور که ناراحتی من برات مهم نبود پیام های تو هم برام مهم نیست. البته اگر نمیخوای اشتی کنی

دوست دارم مردم با هم مهربون باشند .از این همه خشم میترسم
ممنونم خیلی خوب درکم کردی من اخلاقم اینجوره دلم نمیخاد  مهمونم با ناراحتی از خونم بره  ف ...

مشکل اصلی اینه که نمیخوای خودت رو خراب کنی دوست داری مهربونه باشی که این هزینه داره باید دل بزرگی داشته باشی که بتونی این همه به بقیه محبت کنی. من خودم رو میشناسم اصلا این دل بزرگ رو ندارم و اصلا هم دوست ندارم هزینه کنم از خودم و  خوبه باشم. برای کی خوب باشم برای کسی که قدر نمیدونه ارزش کارم رو نمیفهمه سپاسگزار نیست؟؟ مادرشوهرم هر موقع میومد خونمون بالافاصله خواهرش زنگ میزد و میگفت خونه نسرینم بیا. اونم میومد منم اینقدر از خاله شوهرم متنفرم حد نداره از صد تا خواهرشوهر خواهرشوهر تره. چهارمین بار که اومد. تا ساعت یازده غذا رو نیاوردم تا شوهرش اومد دنبالش و بی غذا رفت خونشون. رنگ خونه اونها رو من تا حالا ندیدم. فرداش هم به شوهرم غر زدم زنگ زد مادرش گفت خودت میایی قدمت روی چشم خاله رو نیار. مادرشوهرم گفت مگه چی شده سوهرم گفت خانومم اذیت میشه. دیگه یک ساله راحت شدم جرات نمیکنه بیاد. 

الان تاپیک قبل را خوندم به شوهرت بگو همون جور که ناراحتی من برات مهم نبود پیام های تو هم برام مهم نی ...

جوابش و ندادم خیلی از دستش دلخورم نمیتونم ببخشمش

حس بدی دارم خیلی بی حرمتم کرد جلوی اونا 

قشنگ فهموند بهشون شما برام مهمترین تا زنم😔

  جای بعضی از ادما در زندگی      پر نمی شود       زخم میشود       و تا ابد می ماند                      مثل جای خالی مادر💔

الانم به شوهرت پیام بده برو تو منو به فامیلت و زنش فروختی یک ماه جمعتون کردم عوض دستت درد نکنه خوب جوابمو دادی. حالا هم برو بغل همون زن و شوهر بخواب این عکس هم ببر به اون دو تا بفرست. در صورتی باهات آشتی میکنم که دیگه هیچ بنی بشری رو بیش از یک وعده غذایی نیاری تو خونه من. اگر این شرط رو قبول کردی که اجازه داری برگردی در غیر این صورت همون گوری که این چند روز بودی همونجا بمون. کسی اینجا منتظرت نیست تا زمانی که آدم نشدی برنگرد. خوب این چند روز فامیلت ازت استفاده کرد حالا هم محل سگ نمیده بهت تو رو راه هم نمیده خونشون. آویزون خیابونا شدی

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730