ما همه بچه ها از خونه فراری بودیم خواهرم بعد مدرسه ساعتها تو خیابون میشست خونه نمیامد خونمون خوش نبودیم توش همه جنگ بود بین پدر مادرم .انقدر نامزدییم طول کشید نامزدمو ول کردم اون باعث شده بود غصه هام یادم بره یک ضرب کار کنمو درس بخونمو.....بعد یک مدتی گفتم بریم عقد کنیم گفت بابات مانعست .....منم دعوام شد رفتم توی این سه ماه همش تو خونه حس اضافی بودن دارم به بابام گفتم قصد مهاجرت دارم یک زمین دارم گفتم اونو بفروشم برم حالا بابام سه روز پیش امده میگه زمینو بده من واسه داداشت خونه بخرم ازخونه خودم به نامت میزنم خونه مام سند نداره چهذ تومان باید بدیم واسه سند وکلی دوندگی شاید شش ماه طول بکشه من به پدرم گفتم من قصد مهاجرت دارم نامزدیمو که بهم زدی حالا میخوام برم پولمو میخوای بگیری وعده سر خرمن بدی اصلا امد.خیلی ناراحتم زنگ زدم نامزدم اونم ناراحت بود گفت میام با پدرت باز حرف میزنم. احساس کردم بابام زندگیمو داغون کرده ومیکنه عین خیالش نیست .خبلی ناراحتم اضلا حالم خوب نیست هرکاری که میخوام بکنم مانعم میشه مهاجرت ا دواج رانندگی.به زور رفتم رشته مورد علاقم هنوزم مبگه هیچی نشدی
نمیدونم من کجای زنذگیم اشتباه کردم ولی میخوام ازدواج کنم من نامزدمو خیلی دوست دلشتم اون خیلی خوب بود باهام صداشو شنیدم اروم شدم قیافش پیر شده توی این سه ماه باهاش ویدیویی حرف زدم ناراحت شدم شکسته شده
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
به نظر من به فکر خودت باش به کسی هم پولی نده که بعدا با دعوا بخوای ازشون پس بگیری
از تک تک دوستای نی نی سایتی عزیزم میخوام که برای منم دعا کنید تا خدا حاجت منم بده🙏 (این تنها آرزوی منه)خداجونم برام معجزه کن خسته شدم از این وضعیت خدایا منو تو آغوش پر مهرت بگیر) ۱۸آبان ۱۴۰۲
به نظر من به فکر خودت باش به کسی هم پولی نده که بعدا با دعوا بخوای ازشون پس بگیری
خیلی ناراحتم دلم میخواست با نامزدم ازدواج کنم بهش زنگ زدم اونم حال منو داشت گفت باز جدی تر سعی میکنیم .گفت میام حتما ببینم حرف حساب بابات چیه.گفت من پشتت هستم تو هم پشت من باش
ن ولی الان زمینتو برداره خونشو نصفش بزنه بنام تو تو میتونی خونه رو بفروشی؟ قطعا خیر چون نمیتونی باب ...
منم همینو گفتم خیلی بیشعوره همش منو توی فشار گذاشته چه تو ازدواج چه تو همه چیز .منم هر چی به ذهنم رسید بهش گفتم به نامزدم زنگ زدم اونم حالش بد بود گفتم بیا دوباره سعیکنیم گفت باشه من حاضرم .میخوام ایندفعه ازدواج کنم دیکه زیاد نطرش برام مهم نیست