من ۱۵ بودم
اون ۲۲
هیچی هیچی نداشت
ماهی ۹۰ هزار حقوق داشت دانشجو دانشگاه افسری بود
وام ازدواجمون رو هم باباش برد پس نداد و ما خودمون قسطهاشو دادیم
سختی هم تااااااااااا دلت بخواد کشیدمممممم
بی پولی
مریضی
غریبی
تنهای
خیلی وقتها میگفتم خدایا من دیگه دارم کم میارم برس به دادم نکنه تنهام بزاری
ولی همیشه در کنار همسرم ارامش داشتم و دارم
الان بعد از ۱۵ سال
خونخ داریم
ماشین داریم
طلا دارم
قراره زمین بخریم
دوتا گل دختر داریم
از همه مهمتر یه تکیه گاه دارم که روزی هزار بار بابتش از خدا تشکر میکنم
بعد هر سختی اسونی هست خدا خودش تو قران گفته اونم دوبار پشت سر هم
ما همیشه خدا رو در کنارمون حس کردیم