یه اقایی هست ۸ سال از من بزرگ تره داداشِ زنداداشم با ایشون دوست صمیمی هست
این اقا ۴ سال پیش خواستگاری کردن اونموقع وضع مالیش متوسط رو به بالا بود از اخلاقشو خانواده و فرهنگشم تعریف میکردن خیلی خانواده زنداداشم میگفتن خیلی اگه مائده (من) اگه دخترخودمونبود قبول میکردیم
بعد من اونموقع گفتم میخوام درس و دانشگاه تموم کنم و قصدازدواج ندارم بهونه کردم ردش کردیم
الان دوباره بعد از ۴ سال خواستگاری کردن بعد اینکه تو این چهارسال وضع مالیش خیلی توپ شده قیافه اش بد نیست چهارشونه و مردونه ست
خانواده الان راضین و میگن مورد خوبیه اصرار دارن قبول کنم ولی اصلا بهش حس ندارم واقعا نمیدونم چرا دلم نمیخواد ازدواج کنم
شما جا من بودین چیکار مبکردین 😖واقعا هیچ حس خاصی نسبت بهش ندارم