2726
عنوان

🙂چرا راه دور ازدواج میکنید؟

440 بازدید | 48 پست

من خودم نتیجه و حاصل ازدواج راه دورم 

به شدت توی زندگیم جای خالی یه خانواده خوب مونده رو دلم 

خانواده پدرییم‌نزدیک بودند اما هیچقوت دوست نداشتند باهاشون در ارتباط باشم مگر در مواقع نیازشون

خانواده مادریم دور بودند  و چقدر پدربزرگم مرد مومنی بود چقدر خوب بود 

هستید از زندگیم بگم؟

ماهم یکم دوربم

وارﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ👀.ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ‌ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:😏ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ.ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ. ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧ‌ﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ🤗…ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ.ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎنش ﯾﺦ ﺯﺩ🙃…ﭼﻪ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﻛﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐـ🚶🏻‍♀️ـﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ!ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ، ﺷﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑﺎﺯ ﻫـﻤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻧﺪ.😉 جایگاه شاه و گدا، دارا و ندار قبر اسـت…👩‍🦯تقواست کـه سرنوشت ساز اسـت💌 برای رسیدن بـه “کبریا” باید نه کبر داشت نه ریا💔💔

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

بچه بودم‌کلاس اول یا دوم

وقتی میرفتم خونه مادربزرگم‌

عمه هام یکاری میکردن برگردم خونمون

عمه بزرگم اجازه نمیداد اون موقع با دختراش بازی کنیم

خیلی راحت میگفت برو خونتون

موقع ناهار یا شام من و میفرستادن خونه

همیشه عقده شده بود منم مثل اونا با خنده یه جمعه رو سر کنم

عمه کوچیکمم هروقت من پیشش بودم اخم‌و تخم میکرد و با بقیه گرم‌میگرفت

کلاس زبان ثبت نام کردم یادمه کلاس سوم بودم

با ذوق رفتم کتابامو نشون عمم بدم‌اون موقع مجرد بود

یه جوری زد تو ذوقمم یه جوری زد ک اصلا روحیم خورد شد

جز خانواده پدری هیچ فامیل دیگ‌ای توی شهر نداشتیم

مادرم‌اصالتا از یه شهر و استان دیگه بود

بیشتر روزا خونه بودم اما

وقتایی ک خونه عمو بزرگم میرفتم (دیوار به دیوار بودیم)

انگاری پادگان  بود روی مبل زنعموم نمیزاشت بشینیم

توی اتاقش نمیزاشت بریم

بچها نشسته زل میزدن ب دیوار حتي نمیشد حرف بزنیم

بارها شاهد بودم از خانواده خودش اومده بودن خونشون چقدر شاد بودن و جو خونه فرق می‌کرد

انگاری تمام این خانواده با من مشکل داشتن

الانم همینجوریه

منتهی ظاهرشون تغییر کرده شاید دیگه من دختر بچه کوچیک نیستم ک از ترس اینک دعوا بشه هربلایی سرم‌میاوردن و ب مامان و بابام‌نمیگفتم

هرسری و خونه پدربزرگم میرفتم‌ با چشم اشکی برمیگشتم

خداشاهده بغضم و قورت میدادم  الکی الکی میخندیدم

مامان بابام‌چیزی‌نفهمن

من احمق اون موقع فکر‌می‌کردم اگر‌ب مامان و بابام چیزی‌ نگم رابطشون خوب میشه و رفتاراشون و درست میکنند اما

هیچوقت هیچوقت من‌اونارو ب عنوان خانواده پدریم حس نکردم

هروقت کارشون لنگمون بود عزیز کرده بودم و کارشون راه میوفتاد

غریبه!

حس بدیه خیلی خیلی حس‌‌غربت داره  ۱۷ سال هر جمعه توی یه چاهار دیواری باشی درحاالی ک همه اون روز دور هم‌جمعند و تورو اصلا ب عنوان نوه که هیچی یک آشناهم‌حساب نمیکنند

 از وضعیت مادریمم‌نگم

اونا برعکس این‌قوم اما

اون‌موقع عقل نداشتم  😕

عضو🟣گروه 😈بنفش‌سرگروه‌عزیزم 💜💜فنچA74 💜💜 تاپیک مانکن‌های زیبا🕊️🕊️🟪وزن اولیع ۷۸۲۰۰😟😟وزن فعلی۶۸آخشش🥴😍🧐🟣💃🏼💃🏼💃🏼🥰پیش به سوی۶۷ 🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♀️هدفم ۵۵🏃🏼‍♀️ 😍وزن هدفم اخر زمستانه🌧️❄️☃️☃️✌️😎 🥳 ❄️😍🏃🏼‍♀️😌لازمه تبدیل شم به آدمی که یادمیگیره قوی باشه و تیکه های شکسته شو محکم کنار هم بزاره و از اول شروع کنه..👩🏼‍🦯😎💪یه آدم كه هدف داره ، رو پا خودش ايستاده و قوی جلو ميره..آره اين آدمو دوست دارم❤️

این دیگه دست ادم نیست میبینی قسمتته

و اینکه خیلی ربطی نداره به نظرم

خونواده ادم اگه خوب باشن محبتشونو ادم میفهمه چه دور چه نزدیک شما خونواده پدریت خب بد بودن

                                                                                                                                                           
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز