تاپیک قبلم گفتم،
بعد دنیا اومدن بچه ها شوهرم خیلی بداخلاق و غیر قابل تحمل شده.خیلی شکنجه روحیم داده.وقتی پسرم ده ماهه بود خوب شد که ناخواسته حامله شدم.حالا دخترم هفت ماهشه و باز هفت ماهه که اذیتم می کنه.
کاملا ازش دلسرد شدم و هیچ علاقه ای بهش ندارم.
اینجا گفتن دوباره برو تو فاز عاشقی که رابطتون احیا بشه.منک دو سه روزه با تمام سختی این کار رو می کنم...
امشب هی غذا بپز،بچه بگیر،مراقب باش ساکت باشن آقا بخوابه.
بچه ها رو نگه دار آقا بره فوتبال خوش باشه.کیک درست کن .
رو دیوار حمام حرفای عاشقانه نوشتم که بعد فوتبال که دوش می گیره ببینه...
برو پیش مشاور اینجا هر کی ی چیزی میگه
یعنی همه مردها بهداز به دنیا اومدن بچه اینجوری میشن؟
دعا میکنم میکنم
مشکلت حل بشه
محض احتیاط پیش یه دعاگر برو عزیزم
والا مرداب ایرانی کلا رد دادن
عزیزم به گزینه هات گزینه خیانت رو هم اضافه کن
دخترم پوست هلو گذاشت دهنش بی هوا.گیر کرد گلوش.
متهم ردیف اول من بودم که چرا بشقاب میوه جلو دستشه.
در حالیکه آقا داشت میوه می خورد.
کلا کاری نداره به بچه ها.
همش مهسا بدو.مهسا این خفه شد.مهسا اون آب می خواد.
دخترم جلوش از گریه غش می کنه ولی اون ریلکس تو گوشیه
مشاورم خیلی کمکت میکنه
باز ببخشید دخترم سینمو گاز گرفت،یواش جیغ کشیدم چون درد داشت.
گفت زهر مار.چرا جیغ کشیدی.گفتم به اون دلیل که انگشت تو رو گاز می گیره اورژانس خبر می کنی دندونش تیزه.
گفت من مردم.صدام بیرون هم بره عیب نداره
شوهر منم الکی بهونه میگیره ایراد میگیره فک کنم یه ریگی تو کفششه
دیگه گفت نذار یه دعوای حسابی بکنم.
و کلا رفت تو ژست و قهر کرد.
منم. در این فاصله لباس پهن کن،بچه ها رو هر دو تا رو خودم خوابوندم.
هیچ جواب منو پسرمو نمی داد.
به نظرتون حق با اونه؟
