بچه هااومدع خونم گف ی فالگیرو دیدم گفت دهن شوهرتو برات باز کردن به خانواده خودتم اعتماد نکن بعد یه نخ بسته دستش گیره زده نمیدونم چیکارا خلاصه گف بهم گفته یه نزدیکتون از نمک خونت ورداشته دعا نوشته منم خونه ابجیم میرم
باردارم هستم
بعد گفت جارو چوبی داری بچه ها اون جارو قدیما منظورمه گفتم نه چطور گفت یه تیکه ازش میخواستم ببرم خونم با اسفند دود کنم نخ رو بندازم توش
بچه ها ترسیدم نکنه واقعا برای من نوشته باشه صبح زودم میخواد بره اگه بنویسه چی