من سختی های زیادی کشیدم ولی الان زندگی خودم با همسرم شکر خدا آرومه فقط الکی به خاطر اینکه فکر میکنم همه آدما مادر و‌پدرشون توی بچگیشون مهربون بودن به همشون غبطه میخورم نمیفهمم دقیقا چمه وقتی چیزی کم ندارم همش برمیگرده به بچگیم که توی جنگ و دعوا گذشت واقعا حسرت میخورم اگه بچگی سختی نداشتین و مادر و پدری داشتید که تکیه گاه بودن خوش به حالتون
هم‌دردیم
منم به پای والدینم سوختم
هم دردیم... بااین تفاوت که هتوز دارم باهاشون دست و پنجه نرم میکنم....
آسون نبوده
هیچچ وقت تکیه گاهی نداشتم جز دیوار!
خوشحالم
خیلی خوشحالم
چون اقلا از لحاظ شخصیتی مستقل بار اومدم !
شاید مهمه باشه.
ولی بدون مهم حال حاضرته پس لطفا اصلا بهش فکر نکن و عوضش سعی کن خودت برای بچت چیزی کم نزاری از این بابت.
متاسفانه خیلی ها تو زندگی پدرمادر نازشونو کشیدن و خوشبخت بودن اما تو زندگی مشترکشون شکست خوردن بدجور
ببین دختر من یه بازی داره ک یه اهنگی پس زمینه شه
بعد هروقت اینو بازی میکنه من یواشکی تو اتاق گریه میکنم بس ک حس بدی بم دست میده ولی میترسیدم ب دخترم بگم بازی نکنه یا بی صداش کنه دلش بشکنه
بعد یبار جلو مامانم بازی میکرد ب مامانم گفتم این اهنگ خیلی حالمو بد میکنه،مامانم گوش کرد یهو گفت این عین اهنگ یه فیلمیه ک من وقتی ۲-۳ ساله بودم مامانم نگاه میکرد و واسه داستان فیلم گریه مبکرد جلو من😐😐😐
فک کن همچین چیزی تو روان من مونده بود😐😐😃
والا من تو زندگی هرچه بداخلاقی و بد رفتاری میکنم همش بخاطر زمان بچگیمه
اوایل زندگیم همش با شوهرم بحث میکردم ،داد میکشیدم شوهرم میگفت زشته داد نکش ، چرا فحش میدی حیا کن اما ،
چون والدینم همیشه با هم دعوا میکردن و منم فک میکردم از اداب همسرداری فحش و کتک و ناسزا گفتنه😢😢😢
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
