2737
2734
عنوان

فرار از اژدها!

67 بازدید | 0 پست

مالک میگوید:


روزگاری درانواع گناه غوطه وربودم وهر گناهی که فکرش را بکنید مرتکب می شدم تااینکه:


روزی با خداوند عهد بستم که اگر به من فرزند دختری عنایت کند دیگر مرتکب هیچ گناهی نشوم، چندی گذشت وخداوند به من دختری عنایت کرد که اورا فاطمه نام نهادم.


فاطمه دراوج شیرینی کودکانه درسن 3 سالگی فوت نمود


واندوه فراقش مرا دوبا ره به تاریکی کشاند وشیطان بر من نفوذ نمود تا دوباره به سمت گناهان قبلی خویش برگردم،یکی از شبها که مست از خوردن شراب به منزل آمدم خوابم برد درخواب صحرای محشر را نظاره کردم که خداوند انسانها را به نتیجه اعمالشان حسابرسی می کرد.


نوبت چون به حسابرسی اعمال من رسید صدا زدند مالک ابن دینار برای حسابررسی پیش آ.


جلو رفتم ویکایک اعمالم را حسابرسی کردند،گناهانم بیش از حسناتم بود... ندا برآمد که مالک را به سمت دوزخ کشانید...


از شدت هول وهراسی که از مشاهده دوزخ در مقابل چشمانم می دیدم،به عقب فرار کردم.قدری دویدم که ناگهان به پیرمردی فرتوت وافتاده رسیدم،ازاو کمک خواستم، وی درجوابم گفت: می بینی که من چقدافتاده و ناتوانم از من کمکی ساخته نیست،آنگاه راهی را به من نشان داد ومن باعجله آن راه را پیمودم که ناگهان در مقابل خود اژدهایی بزرگ ووحشتناک را مشاهده کردم که میخواست مرا ببلعد.


به عقب فرار کردم ودوباره سرراه خود همان پیرمرد افتاده وناتوان را دیدم،مجدد از وی کمک خواستم و گفتم: جهنم در مقابلم قرارگرفته واژدهایی پشت سرم ،راهی نشانم بده ،باز او همان گفته های قبلی را تکرار کرد واینبار به سمتی دیگر اشاره نمود.


به آن سمت دویدم تا به کوهستانی رسیدم که دراز آن صدای کودکانی می آمد که در بازی وشادی بودند.چون به کوهستان رسیدم دخترم فاطمه را همبازی با کودکان دیگر دیدم اونیز با دیدن من به سویم دوید،اورا درآغوش کشیدم،گفت: چه شده است پدر؟


چرا هراسان وگریزانی؟ گفتم کمکم کن فاطمه. در مقابلم جهنم است وپشت سرم اژدهایی که قصد بلعیدنم دارد، مرا پیرمردی بدین سو راهنمایی کرد واکنون پیش تویم، راه نجاتی به من نشان ده دخترم.


فاطمه رو به من کرد وگفت: ای پدر آیا می دانی آن دوزخ از برای چیست؟


آیا می دانی آن اژدها چیست؟

وآیا می دانی آن پیرمرد افتاده وناتوان که راه را نشانت داد کیست؟


گفتم: نه،


گفت:دوزخی که در مقابلت قرارگرفته جایگاه گناهاکاران است که تونیز درآن خواهی بود.


اژدهایی که قصد بلعیدنت را دارد همان گناهانی است که درشبانه روز انجام می دهی.


آن پیرمرد ناتوان نیز مقدار اعمال نیکی است که انجام داده ای وکاری از آن ساخته نیست.


ای پدر،آیا وقت آن نرسیده که روی به درگاه خداوند متعال آوری واز بار سنگین گناهانت توبه کنی؟


در آن حال از خواب پریدم و از آن پس با خلوص نیت روی به درگاه حق نموده وتوبه کردم.



راویان گویند: مالک ابن دینار چنان توبه ای نمود که خداوند به برکت آن اورا در چشم خلق مقام وعزت خواصی بخشید.


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730