2733
2734
عنوان

از دست دادن عزیز

5919 بازدید | 20 پست

دوستان من مادرمو جهار ماهه از دست دادم ولی ک لحظه.حال خوشی ندارم به خاطر بجه ام همش تحمل می کنم ولی تا وقت.پیدا می کنم کریه م کنم همش مامانم جلو جشمام هست یازده سال پیش که بابامو از دست دادم اینطوری نبودم به خدا دارم دق می کنم همش سرد.درد.دارم.
عزیزم خدا رحمتش کنه نور به قبرش بباره غصه نخور
کسانی که به من می گویند تو به جهنم می روی و ما به بهشت، مرا خوشحال می کنند؛ چون مطمئن می شوم که با آن ها به یک جا نمیروم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
عزیز دلم خدا بهت صبر بده از دست دادن مادر مصیبت کمی نیست
نفس کشیدن سخته ... تو رو ندیدن سخته .... تو پیچ و تاب عاشقی .... به تو رسیدن سخته .... منو به غمام سپردی ، همه آرزومو بردی ، همه جا اسمتو بردم ، یبار اسممو نبردی ، واسه یه شب زمستون ، همه هیزومو سوزوندی ، واسه یه پنجره کور .... تویه خونمون نموندی
خدا رحمتش کنه عزیزم.منم سال پیش که عروس سی سالمون که دختر خالم هم بود از دست دادیم. منم مثل شما داشتم دق میکردم.اما مجبور بودم اشکام رو پنهون کنم .تا بچم میخوابید یه دل سیر گریه میکردم. بعد یه سال و نیم هنوزم دلم آروم نشده.مادر که داغش بدتره. خدا بهت صبر بده. من فکر میکنم واقعا روانشناس لازم هستیم. حداقل خودم که هنوز افسرده هستم.
2738
خدا رحمتش کنه خواهشا خودتو کنترل کن مادرتم تو اون دنیا راضی نیست بابت این همه غصه خوردنت برای ارامش دل خودتو و مادرت دعا بخون قران بخون عزیزم
بی تو میمیرم عزیزم...همیشه کنارم باش
خدا رحمتش کنه وبه شما صر بده
غم از دست دادن مادر خیلی سخته ولی باید تحمل کرد چون شما هم مادر کسی دیگه هستین واون به شما احتیجاج داره غسل صبر کنید انشاالله که آرامش پیدا کنید
پینار..قیزم .سنه یاخچلاری ایستیرم سنسیز هستاد الله دان ایستمیرم
اگه میشد با حرف ارومت کرد حاضر بودم تا صبح باهات حرف بزنم... خدا صبر بده بهت.. درد سختیه..... خیلی سخت.. ولی من واقعا مطمینم خدا گر ببندد ز حکمت دری.. ز رحمت گشاید در دیگری...
دوست من برادر 22 سالشو تو یک تصادف از دست داد... بخاطر ناراحتی روحیش درسشم گذشاته بود کنار... خیلی داغون بود... اخه با برادرش دو سال فاصله سنی داشت فقط... اما باورت نمیشه که عرض 6 ماه بعد از این حادثه در حالی که اصلا دیگه به زندگی انگیزه ای نداشت و همه جی براش تاریک و بیهوده بود با استاد راهنماش ازدواج کرد... و الان هم که 4 سال گذشته دوتا بچه خوشگل هم داره.. هنوز هم وقتی فکرشو میکنه اشک تو چشماش جمع میشه .. روزای اول زندگی مشترکش فقط با اشک و اندوه گذشت .... ولی حکمت خدا بود که فکرشو به یک مسیر دیگه منحرف کرد بتونه تحمل کنه...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز