من این بوده ک مادرشوهرم توقع داشته ملفت نوکر بیاره جای عروس
مجردا چ خاطره برگریزونی بگن پس؟
به جاریم خدمت کنم مثل خودشون
دم به دقیقه کادو بخرم براش مهمونیش کنم غذا بپزم😑
جوراب پدرشوهرمو بشورم بادست بشورم
بخاطر نکردن اینکارم یه زمینشو که بهم داده بود ازم پس گرفت برگشو پاره کرد 
این که هر گوهی میخورن من با لبخند نگاه کنم و بعد فراموش کنم
انتظاردارن بچه بیارم کاری هم ندارن که خدانمیده میگن تلاش کن
😐یادم نمیاد
عجیبترین چیزی که دیدم این بود به خواهرشوهرم گفتیم پس فردا با چندتا از فامیلا میخایم بریم تفریح توام بیا باما
رفته بود پیش خاله ام‌گفته بود منو مزاحم فرض کردن عمدا دیر گفتن که نرم و ما فقط بچه های بزرگ بدردمون میخورن 😐😐
ینی یه لیوان اب دستشون ندادن همه چی گردن ماعه 😐و دقیقا همون ساعتی که حرف مسافرت پیش اومد بهش زنگ زدیم😐🤐
شوهرم توقع داشت که خواهرشو بذارم روی سرم ولی بهش فهموندم این خبرا نیست الانم قهرن شکرخدا کلا راحت شدم
وای عزیزم این کلا مورد داره اینجور ادما هیچوقت راضی نیستن مادرشوهر خواهرم انقدر اذیتش کرد ک خواهرم الان دارو عصاب میخوره کلاادم ساکت و کم حرفی بود و جواب نمیداد گفته بود از سیاستشه جواب نمیده ساکت میمونه🤔از ادبش از خانومیش از حب و حیاش نبود
کلا خوبی زیاااااد میکنه
ولی این اخلاقای عجیب رو هم داره
یه بار تا مرض سکته رفتم از دستش
اما بخاطر شوهرم و خوبیهاش کاری بهش نداشتم ..
از اون به بعد کاریم نداره...
جدی داشتم میمردم از دست تهمتاش 😂خودم یادم میاد وحشت میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
