2737
2734
عنوان

داستان آشنایی

652 بازدید | 27 پست

خابم نمیبره گفتم بیام داستان اشناییمو با نامزدم بگم یکم وقت بگذره 

اگه هستید بگید ک شروع کنم🙄

اینم بگم ک نامزدم قبلاً دوست پسرم بوده و کلا هردومون خیلی فاصله داریم اون شهر دیگ منم یه جا دیگ


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

خب اول این که من اصلا از دوست نامزدم خوشم اومده بود و چون آدم رکی هستم رفتم به نامزدم گفتم میشه بری به طرف بگی و طرفم گف تو به من نمی‌خوری و منم چون ب شددددت اعتماد به نفس دارم به هیچ جام حسابش نیاوردم و اینجوری شد ک من نیم ساعت با نامزدم چت کردم و تا دو هفته بعد که شمارمو از دوستم گرفت و اس داد خبری نبود وقتی اس داد چون من شارژ نداشتم تا یه هفته جواب ندادم اونم بعد یه هفته باز اس داد و باز من جواب ندادم 😂 خلاصه ک زنگ زد در رابطه با دوستمون بود ینی دوست من ماعده دوست اونم بود یه سوال داشت ک پرسید و ما دقیقا ۴ ساعت حرف زدیم😑 

بعد اون هفته ای یکی دوبار زنگ میزد حرف می‌زدیم ولی واقن قصدمون دوستی ساده بود چون ما کلا دوست معمولی دختر و پسر زیاد داریم خلاصه بعدش دیگ هر روز حرف می‌زدیم و این وسط بعد سه ماه من پی بردم ک خوشم میاد ازش😑😑

گفتم اوک پس دیگ حرف نزنیم به هرحال من حسم بیشتر میشه ک دیگ اونجا لو داد ک از من خوشش میاد و ما ۸ ماه باهم فقط چت میکردیم و تصویری و زنگ و این چیزا و بعد ۸ ماه ایشون تشریف آوردن تهران 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز