اول از احوال اونهایی که فکر می کردن با ازدواج اوضاعشون خوب میشه یه خبر بگیرید؛ بعد ازشون سعی کنید کسب تجربه کنید تا متوجه بشید که مهمتر از سریع ازدواج کردن، کیفیت ازدواجه 🤣
خدا روشکر شوهر من در کل خوبه!! یعنی سعی میکنم فکر کنم خوبه! خانوادهش با احترام و سلام و صلوات اومدن خونهمون و تا الان باهام خوب بودن. ولی خب منِ دیوانه از مادرم یاد گرفتم فقط کوتاه بیا!! و الان با یه شوهر طلبکار طرفم که حتی اجازه نمیده تو انتخاب اسم بچهمون نظر بدم!
یا نظر میپرسه و بعد میگه نخیرم همین که من میگم!!! چرا؟!
چون از همون اول که پول تالار و پول پیش خونه رو خودم حساب کردم، در برابر حرف زورش که میگفت نباید مهمون زیاد دعوت کنید کوتاه اومدیم!!!! هم پول رو دادیم هم گفتیم هر چی شما بگید و هر تالاری شما بگید!!!
کلی از مهمونای واحب و فامیل هامون رو هم خط زدیم تا تعداد مهمونای دو طرف مساوی بشه!!! همین شد که یاد گرفت دو بار زور بگه و ما بگیم باشه! البته فردای عروسی همه پولهای هدیه رو ریخت به حساب من! ولی بازم منِ خر به بهانهی دیگهای پولها رو بهش دادم ...
تو مسائل مالی اونقدر رو دادم بهش که تقریبا ۷۰_۸۰درصد خرجهای خونه با منه. خورد و خوراک و برنج و گوشت و ... گاهی خرید مختصر هم بخواد بره میگه کارتت رو بده!!!!! برای عروسی نه خرید رفتیم نه اونها طبق رسوم ما، چیزی حتی در حد رختخواب تهیه کردن!
الان هم بهم میگه پوشک بچه رو هم میذاری سر خریدهای دیگه میگیری دیگه!!!!
چون درآمدش کمتر از من بود هی دلم سوخت و گفتم نکنه تو حسابش پول کم باشه ... نکنه نداشته باشه و خجالت بکشه ... خلاصه خودم کردم که ...
البته تا دلتون بخواد قربون صدقم میره و تو جمع احترام میذاره!!! اما وقتی میگم در برابرت زیاد کوتاه اومدم و داری زیاده خواهی می کنی، پوزخند میزنه و فکر میکنه اونی که اهل کوتاه اومدنه منم!!!! اینم بگم من پدر ندارم و مادرم هیچ جا پشتم در نیومد که حرف، حرف من بشه ... هی گفت عیب نداره! اونا خوبن تو کوتاه بیا!!
خلاصه، وقتی دارید دعا می کنید که خدا یه شوهر خوب بهتون بده، خودتونم عقل داشته باشید و جاهایی که باید محکم بایستید محکم باشید و نه بگید!! بعدا نگید خونهی پدری راحتتر بودم و از فکر و خیالهای زندگی پیر بشید ...
مردها راحت پررو میشن. این رو یه جا داشته باشید بعدا مثل من نگید کاش از اول فکرش رو می کردم ...