طلاق برای بار دوم شرمندگیم پیش پدرم که میگفت ازدواجت اشتباهه ولی قبول نکردم .شرمنده ام شرمنده غمگینی پدرم ،مادرم ازخودم بیزارم.چقدر باید ازبچگی تاحالا دلشون روبرنجونم مگ چه گناهی کردن که من بچشون شدم.چرازندگیم درست نمیشه .دلم میخاد دیگ زنده نباشم بارها توگریه هام ازخدا خواستم منوببره پیش خودش من فقط یه مرگ آروم میخام همین...خدایا توکه نگفته دردمو میدونی توکه میبینی چراکاری نمیکنی برامنک هیچ کسی روندارم بی توجهی تو مثل مادریه که به بچش اهمیت نمیده مگه من بنده تونیستم چرامنو خلاصم نمیکنی چقد گریه کنم چقد ازت مرگ بخام چرانگاهم نمیکنی چی میشه اگ امشب بخابم دیگ بیدار نشم من دیگ به اخرش رسیدم خدا صداموگوش کن مگ نمیگن ازرگ گردن نزدیک تری میشه امشب ازته ته دلم ازت بخام دیگه نباشم😔دارم بابغض وگریه مینویسم درشرف طلاقم خواهرا برام دعاکنید دعای بقیه زودترمستجاب میشه برام خواهری کنین💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حالا نمیدونم چرا طلاق میگیری... امیدوارم کارت درست باشه و از این ماجراها درس بگیری و دیگه اشتباهات گذشتتو تکرار نکنی و دل پدر مادرتو بدست بیاری. هنوزم دیر نشده...