بچها ینی پدر شوهر من خیلی خسیسه... همشم ب من میگفتن ولخرجی و اینا ی شام میرفتیم بیرون اینا اخم تخم میکردن ولی من کار خودمو میکردم و شهرم همیشه پشتم بود اصن ب حرف هیچ احدی گوش نکردم جز خودم و شوهرم.... اینا بقدری خسیسن ک تو اشغالایی ک مینداختیم میگشتن ک مبادا من چیزی بندازم ک قابل استفاده باشه یوخ حیف نشه!!!