کاش فردا
جور دیگری رقم بخورد
آفتاب که می دمد،
کرکره مغازه ها بالا برود ،
پیاده روها از عابران شاد پر شود
و مغازه ها از خریدار ،،
کاش فردا
داروخانه ها مملو از ماسک
و دستکش های مانده در قفسه ها باشد
کاش فردا
پزشکان و کادر درمان،
دور هم جمع شوند
چای بنوشند
و از مرخصی های نوبتی بگویند.
کاش فردا
تخت های بخش بستری خالی باشد
و سکوتِ بیمارستان را تنها بخش
زنان و زایمان در هم بشکند ،،
کاش فردا
سر سلمانی ها شلوغ شود،
آرایشگاه ها پر از عروس های
در انتظار داماد باشد،
کاش فردا
زنگ خانه هامان به صدا درآید ، مهمان بیاید،
یکدیگر را بغل کنیم،
دست همدیگر را بِفشاریم،
و روی همدیگر را ببوسیم
کاش فردا
دوباره کارت عروسی چاپ کنیم
و تعداد مهمانان را حساب کنیم،
تالارها رزرو شوند
و صدای بوق و سرو صدا
و شادی ماشین عروس
و ماشین های دنبال عروس،
سکوت نیمه شب را بشکنند.
کاش فردا
جور دیگری رقم بخورد
همه از انزوا در بیاییم،
و زندگی کنیم.
دلم لک زده برای کمی زندگی کردن❤