سر دومی مادرم فوت شدن خواهرم ده روز منو نگه داشت خونه پدری
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا
من خونه مادرشوهرم بودم بخاطر حساسیت شوهرم.ولی خوب سخت بود کسی کمکم نمیکرد مادرش بخاطر غذایی که میپخت پشت سرم به دختراش گله میکرد.منم پر ورم اصلا نمیتونستم تکون بخورم.فقط غذا نمیپختم همه چی بچه با خودم بود چهل شب نشد درست بخوابم.عوضش مادرشوهرمو خوب شناختمو دیگه از یه دختر بهتر براش نیستم.
خدایا فقط خودت😔 تو خوب میدونی پشت و پناهی جز تو ندارم.خدایا ولم نکن😭
اره بعدم وقتی میومدم خونه، میدیدم یه زن دگه سرجام خابیده😇
من خودم نرفتم مامانم اومد.. تا 15 روز موند ولی بعدشم خدایی سخت بود کار خونه روکه تا دو سه سال تعطیل کن... بچه داری هم بستکگی به خودت و روحیت داره بعضیا از روز اول خودشون انجام میدن بعضیا هم مثل من تا 6 ماه نمیتونن بچه بشورن
مم تو زیر زمین خونه مادرشوهرم هستم نمبخام هی بیاد پایین کارامو انجام بده کمکم کنه و فردا روز منت بذا ...
حق داری.من که براش کار کرده بودم حدود بیست بار از ۶ صبح شهربه شهر دکتر بردمش که کور نشه همش میگفت مثل دخترمی کی شه بچه بیاری کمکت کنم جوابمو داد با بدگوییش.یه بارم من تازه زا گشنه بودم غذا پخته بود با دخترش سر سفره بودن من اتاق بغل اصلا صدام نزد رفتم وضو بگیرم دیدمشون منم آی گشنه.خوب شناختمش.
خدایا فقط خودت😔 تو خوب میدونی پشت و پناهی جز تو ندارم.خدایا ولم نکن😭