من خواستگار دارم وضعیتش خوبه.ولی من دوست دارم ازدواج کنم. خودش گفته میام خواستگاری ولی نمیخوام دیگه حتی کار هم نداره چیکار کنم کات کنم باهاش دلش نشکنه.خیلی دوسم داره عاشقمه گفته اگه ازدواج کنی خودمو میکشم و....
هرکاری کردم نتونستم کات کنم میاد جلو درمون. از اولم من نمیخواستم باهاش دوست بشم دوسالی افتاد دنبالم مجبور بودم دوستشم باهاش چچون همیشه جلو درمون بود یا دنبالم.منم ادمیمم ک فقط با این پسره دوست بودم اونم در حد مجازی
دوست پسرمم یه روزی فک میکردم عاشقمه همه جوره پامه ولی بعد 1 سال نزدیک 2 سال بود ازم خسته شد گفت گمشو نمیخام ریختت ببینم مزاحم نشو بعدش فهمیدم دورکی داره بهم خیانت میکنه دیگه قیدشو زدم حتا از اسمش عوقم میگیره لابد میگفت تو زندگیم یکی دیگه هس ناراحت نميشدم اینکه خودم فهمیدم داره با یکی دیگ فلنگ میبنده داغون شدم.... ینی اون همون پسریه که یه روزی عاشقونه دوسم داشت؟ نمیزاشت برم؟ 🤨😣
من دیگه نمیدونم چی درست و چی غلطه؛ شانسی دارم ادامه میدم زندگیمو😐
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.