وضع خونوادمون خوبه،
ولی اون موقع که مامانم میخواست ماشینش رو تحویل بگیره پول نقد نداشت قرار بود ماشین قبلیش رو بفروشه که حیفش اومد و گفت بجاش طلا میفروشم.
من بیستم پنج میلیون نقد داشتم دادم بهش که یه مقدار طلاهاشو جای بهتر بفروشه.
داریم خونمون رو آماده میکنیم و همسرم خیلی دستش خالیه قصد داشتم اون پول رو برای کاغذ دیواری خرج کنم که یکم کمکش باشه...
به مامانم هم گفته بودم اینو...
بابام وضعش بد نیست نیاز نیست حتی اون قسمت از طلاهاشو مامانم بفروشه که پول منو بده ولی چون واسه ماشین راضی نبود بهش کمکی نکرد و یکم الان باهم مشکل دارن.
روم نمیشه به مامانم بم پولم رو بده😢 مخصوصا اینکه الان باردارم و حالم خوب نبوده و دوماهه تو خونشونم تا خونم آماده بشه.
غیر مستقیم گفتم که شوهرم مشکل مالی پیدا کرده میخوام واسه خونه کمکش کنم و...
ولی مامانم اصلا اقدامی نمیکنه🥺
قرار بود هفته بعد پولمو بده الان سه ماه گذشته منم روم نمیشه