قدم 158 وزنم 68
از اینکه چاقم خیلی ناراحتم. هر بار رژیم رو شروع میکنم سه چهار کیلو کم میکنم ولی دوباره رهاش میکنم. چهار سال پیش 52 کیلو بودم اما انقدر برای یه عشق شکست خورده ناراحتی کردم تا دیگه خودم رو فراموش کردم. این بدن چاق جلوی زندگی کردنم رو گرفته. اراده نمی کنم که لاغر بشم.
تمام روزم به فیلم دیدن میگذره. سریال های تکراری. فیلمهای تکراری.
شبها ساعت سه خوابم میبره و صبحا دیر بیدار میشم. مدام احساس رخوت دارم و زندگیم راکده.
با خودم میگم حتی اگه لاغر بشم بدنم پرفکت و بی اشکال نمیشه. پوست شل و افتاده و خط خطی هیچ وقت درست نمیشه.
با خودم میگم همه ی اینا در حالیه که خیلی از آدمهای اینجا هستن که خود به خود لاغرن و هیچ وقت قراز نیست رژیمهای سخت رو تحمل کنن و چرا من لاغر نیستم.
دو تا خواستگار دارم که به خاطر چاق بودنم و بدن زشتم نمیخوام باهاشون ازدواج کنم.
دو ساله که از مقطع کارشناسی ارشد یه دانشگاه سراسری خوب اخراج شدم. اما ب دوستام نگفتم که اخراج شدم.
حس خوبی ندارم از وضعیت فعلی اما اونقدر خسته ام که نمیتونم تغییرش بدم.
اینها بخی از من واقعیه.
راستی 26 سالمه