این تاپیک رو قبلا هم گذاشتم خیلی ها گفتند ببرش مشاور اما امکانش نیست چون باز هم بهم تهمت زد داغ دلم دوباره تازه شد و باز پست رو گذاشتم.
مادرم به دعانویس اعتقاد داره و ادم بددلیه و فکرهای منفی زیاد میکنه اما نمیدونم چرا نسبت به من در این حد بی اعتماده تابه حال کار بدی نکردم و دنبال جنس مخالف هم نبودم یعنی اینکه واقعا برم با کسی دوست بشم اصن هر کی من رو ببینه از قیافم معلومه که چقدر بچه مثبتم و همچنین خییییلییی ساده .
اما نمیدونم چرا به من تهمت میزنه همش با کنایه مثلا من سوم راهنمایی بودم و توی یک سرویس بودم و دوستم توی یه سرویس دیگه دوستم ازم خواست برم توی سرویسش که با هم باشیم منم قبول کردم .اما حالا مامانم میگه تو با راننده ی سرویس دوست شدی و با اون رابطه داری از بخت بدم اون موقع یه بار عادت ماهیانه نشدم و مامانم با کنایه بهم میگفت که حامله ام و دوباره از بخت بدم مدرسه اونموقع بهم جایزه داد برای فعالان کتابخانه و یک ادکلن بهم داد و مامانم میگه اون مرده بهت داده .چرا واقعا کی مادرش این شکلیه؟ اصن کی این مدل فکر ها تو سرش میاد؟؟مادرم میگه تو دنبال مردها افتادی و دوست پسر داری. مثلا یه بار دیگه صب از خواب بیدار شدم صدای زدن به در میومد رفتم نگاه کردم مامانم توی دستشویی بود و در از پشت بسته شده بود و من در رو براش باز کردم حالا بهم میگه تو با پسر همسایه رابطه داری و اونروز پسره اومد تو خونه و تو عمدا در رو روم بستی که نبینم دارید با هم چه کار میکنید .ببینید من چقدر بدبختم من نمیدونم چرا اینقدر بدشانسی میارم من اصن از خونه بیرون نمیرم اصن نمیدونم قیافه پسر همسایه چه شکلیه ؟مامانم پیش دعا نویس که رفته دعانویس عوضی گفته پسر ها به دخترت پیشنهاد دوستی دادند ولی اون قبول نکرده. من تو عمرم هیییییچکس بهم هییییچ پیشنهادی نداده حالا خوبه گفت دخترت رد کرده اگه میگفت دخترت پیشنهاد ها رو قبول کرده چی؟چه خاکی تو سرم میریختم . من تو تاپیک های قبلم هم گفتم از سادگم از اینکه قدم خیلی بلنده و تعداد کمی از پسرا بهم میخورن اصن کی سمت من میاد؟؟!!!دانشگاه رفتن و خوابگاه شدن هم یه مکافات دیگه که نمیخام بگم. فقط خواستمدرد ودل کنم خسته شدم مادرم نسبت به همه بد دله اما با من بیشتر نگید مادر ما هم اینجوره چون مادر من دیگه رفتارش زیاد از حده