بیاین بلکه ی ذره خالی شم
چندسال موندم پاش
چندسال موندم تا بره سربازی سرکار
موندم پای نداریاش
خواستگارهای کارمندمو رد کردم
نمیزاشت ازدواج کنم همش میگف بمون قول میداد قسم میخورد
موندم
ازدواج نکردم
تا رفت سرکار
بازم موندم
شبو روزمو باش تصور کردم
زندگیمو باش ساختم
اخرش ولم کرد
نابود شدم
از درد یه ماه کامل خونریزی کردم
اینقد گریه کردم چشام ضعیف شد
۱۴کیلو تو دوماه کم کردم
مرده متحرک شدم
عدالت خدا کجاست
مگ میشه کسی با احساس با ابرو با زندگی دختر بازی کنه بره خوشبخت شه میشه؟