من از خواهر شوهرکوچیکم متنفرم
پارسال من با شوهرم دعوام شد خواهر شوهرم اومد بدجور دخالت کرد باعث شد من از خونه ام برم بیرون توی تاپیکام هست جریانشو کامل توضیح دادم اگ خواستین بخونین
خلاصه ازونموقه باهم قهریم هرجا باهم باشیم یه جوری ک بیشتر خودمون میفهمیم همدیگرو میچزونیم
مثلا چند وقت پیش من مهمونی داشتم این خواهر شوهرم جلو فامیلام جوری رفتار کرد ک نزدیک بود همه بفهمن ما باهم مشکل داریم و اصلاااکمکم نکرد حتی یه تیکه ظرفم برنداشت الحمدالله اینقد دورم پر بود ک ب کمک اون احتیاج نداشته باشم خلاصه اون شب گذشت
چند وقت پیشم ۱۰ روز از درد دیسک کمر خوابیده بودم گوشه خونه یه هفته ام خونه مامانم بودم نه زنگ زد بهم نه اومد احوالپرسی اینم بگم ک طبقه پایین مادرشوهرمم ینی راهی نیست ک نتونه بیاد در صورتی ک پاش با روغن سوخته بود من پاشو شستشو میدادم با صبوری ازش پرستاری میکردم ولی اون موقع مریضی من حتی احوالپرسی ام ازم نکرد
بقیه اشو میگم