از در خونش که میخوای بری تو یک سگ غل و زنجیر کرده که فقط با خودش اشتیه و به هیچ کس رحمی نداره، تو خونه که میری بلبل و قناری می ریزه رو سرت ، مرغ عشقاشم که فقط با جر جرشون سر آدمو درد میارن، موقع ناهارم که بلبلش میاد کنار سفره غذاشو بهش میده بعد برمیگرده تو قفسش
چیکار کنم که تانرفتم سر خونه زندگیم از سرش بیفته