روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
ولی تواین سنی ک هستم وحتی سالای قبل ن هرگز همیشه پیش همه خودم بودم
ابد در پیش داریم.....💚 بر بی دفاع ظلم نکن از خدا بترس... زیرا ز بی دفاع حمایت خدا کند....زخم زبان نزن ک ب شمشیر روزگار....زخمی خوری ک کس نتواند دوا کند♥
من والا جاهایی که میرمم وکارایی که انجام میدمم نمیگم میگم نکنه کسی حسرت بخوره درصورتی که چیزی خیلی شاخیم نیست اما وجدانم قبول نمیکنه
عضو چالش لاغری بامدادخمار.....گروه آبی💙.................. وزن اولیه78....وزن شروع چالش زمستونی75....وزن فعلی69.600😍 وزن هدف 60......... به امیدخدابه هدفم میرسم💪
از رابطه عاشقانه ام با شوهرم که داشتم پیش همسایه تعریف کردم و یه خورده لاف زدم از اون شب لعنتی بین منو شوهرم بدجور شکراب شد و صدای گریه هام رفت خونه همسایه حسابی ابروریزی شد