یکی از اشناها 22ساله حامله بر اثر کرونا کما رفته امروز
حالم خیلی بده از گریه گذشته دارم می خندم دعام کنید داغونم
دارم جدا میشم میدونم زندگیمون آخر و عاقبتی نداره ولی خب خاطره هامو چه کنم دارم دیوونه میشم میدونم تا یه سال داغونم
نه وکیل نگرفتم
قبل زندان رفتن ورشکست کرده بود
صفر مطلق
خونه مال پدرشوهرمه
پدرشوهرم فوت شدت
مادرسوهرم خونشو دادگاه حکم تخلیه داده
اونم اومد با من زندگی کنه با دوتا بچه بزرگ روانی
منم اقلا تحمل ندارم با اونا زندگی کنم
خانوادگی دوقطبی ان
بخدا نمیزدم مادر همسرم و برادر و خواهر همسرم رفتن خوش گذرونی شمال الان ی هفتس من برا بقیه ناهار درس میکنم ۷نفریم نمیرسم حتی باهاش بازی کنم
خسته میشم و بچم میخواد باهاش بازی کنم دیگ‌میاد پیشم حوصلشو ندارم گناداره میدونم تقصیر خودمه ولی چ کنم حالا ب برادر همسرم زنگ زدم گفتم فردا خودت برا بقیه ناهار بیار
میخوام فردا تمام وقت پیش بچم باشم و باهاش بازی کنم
قربونش بشم
😭ایشالله ببخشه منو
دلم تنگه
و یکمم ناراحتم از دست ادما
من که دیگ اشک چشام خشک شده
