هفت هفته هستم بخاطر مادرشوهرم دعوامون شد شوهرم بهم گفت پیرت لعنت منم پدرم مرده خیلی دیونه شدم یه استکان و لیوان زدم شکستم از خونه قهر کرد رفت یه ساعت بعدش اومد فکر کردم اومده دلجویی اما اومد گفت دیگه نمیتونم تحملت کنم طلاقت میدم اشک تو چشمام جمع شد گفتم پس بچه تو شکمم چی میشه گفت بعداً درموردش تصمیم میگیرم
روانی هست از دوران عقد فهمیدم که روانی هست اما خانواده ها نذاشتن طلاق بگیرم حالا هم که هفته ی هفتم هست بفکر سقط افتادم
خدا لعنت کنه همچین مردی رو که باعث شده من به فکر سقط و طلاق بیفتم