امروز گیر داده بود بهم بریم بازار برات کادو بگیرم من برا تولدت هیچی نگرفتم گفت رفتم خودم برات کادو بگیرم ترسیدم بگیرم خوشت نیاد نگرفتم.... گفتم من چیزی نمیخوام گیر داده بود نه چی میخوای گفتم هیچی گفت لوازم ارایشی میخوای یا ست نقره گفتم نقره
رفتیم بازار کل بازار رو گشتیم هیچی برام نگرفت😐همونجوری اومدیم خونه اومدیم خونه خیلی زد تو ذوقم همون جا کم بود گریه کنم