2733
2734
عنوان

داستان زندگی و ازدواجم

| مشاهده متن کامل بحث + 175325 بازدید | 292 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

نزدیکای خونه زد کنار..گفت یکم اروم شو..نبدمت اینطوریخونه...بهش گفتم گوشیتو بده..گفت ولکن..گفتمبده میخوام برم تو چت خودمون...رفتم تو اس ام اسا...بهش اون اس اماس عاشقانه رو نشون دادم...یهووگوشیو از دستم کشید...نا اون لحظه نفهمیده بود ک همچین اس ام اسی براش اومده،  بهش گفتم حالم از این ادبیات بهم میخوره.. ادبیاتی ک باهاش باهام حرفمیرنیه... گفت یکی دیگه از من تقلید کرده بخدا چرا اینطورمی کنی با روح خودت.. کسی ک ده سال با من بوده بلده مثلمن حرف بزنه... حرکت کرد دیتشو اورد جلو گفت حلقتو دستکن... همهتجودم به هم ریختخ بود بهش گفتم نمیخوام ب زور بهم داد...  گرفتم انداختمش رو داشبور ماشین..دنیا باپرتاب کردنش رو کنسولماشین خرررراب شد تو چشمای مردی ک ارزوم بود...ی پوزخند زد...دلمله سد..زدم زیر گریه...گفت ب فکر هیچی نیستی ن الان ن بعدا...باز حلقه رو برداشت دستمو گرفت دستم کنه..باز انداختمش تو جا لیوانی...ایستاد...برش داشت...نگاش کرد..گذاشتش تو انگشتکوچیکش...لبخند زد پوزخند زد..قلبم موند..دلم میخواست محکم بغلش گنم تو سینش زار بزنم...باز راه افتاد...بهش گفتم چ خبره تو زندگیت چند نفر اینا کین...خاک تو سر اون کسی ک نذاشنه شما با هم ازدواج کنین ک اینطوری بقیه دو بدبخت کنین...

یه صدایی تو مغزم گفت نباید این حرفو برنی اون رو خانوادش حساسه...اما زدم اما قید همه چیو زده بودم..خیلی خرابتر از اون حرفا بود حالم....هنوزم ک هنوزه ب اون حال میوفتادم با یادداوریش

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
خودتم نمخاي بگي ماجرا چي بوده استارتر ميخاي الكي كش بدي كارت درست نيست بالاخره ك بايد اخرشو بگي  ...

ارامشتو حفظ کن...من دارم میتویسم با جزئیات ک از دلم دربیاد..هیچ جا نمیتونم اینقدر راحت همه چیو بگم..شما صبر کن برو فردا بیا باقیشو بخون 

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
2728

جالبه با اون حالت ، ریز جملات و حرکت‌ها و حتی ترمز ماشین رو یادته .دارم شک میکنم داری داستان تحویلمون میدی .داستانی دست نوشته خودت .


هرگاه خداوند تورا به لبه پرتگاه هدایت کرد به او اطمینان کن چون یا تورا از پشت خواهد گرفت یا پرواز کردن را به تو خواهد آموخت.

بالاخره منو رسوند خونه و اون شب جهنمی تموم شد..رفتم زیر دوش..اروم نشدم..رفتم تو اتاقم پر بود از دسته گلایی کک برام گرفته بود..قران عقدمون ک با کلی عشق انتخابش کرده بودم..دفتر بله برونم..و وسایل سفره عقد ک دونه دونشو خودم تزئین کرده بودم...همه رو نگاه کردم..پهن شدم روزمین..همه چیو تموم شده میدیدم..دم صب بهم پیام داد..بهش گفتم ببین هیچینداشتی از خودت دفاع کنی 

گفت برای دفاع کردن باید ذهن تو پدیرا باشه ک نیست...گفت ببینوچیکار کردی ب فکر خودت و من نیستی..خواستی منو برنی مثل پسرا...حلقه ای ک با عشق خریدیمو سه باااارپرت کردی...چیکااار کردی...

با هر سختی بود اونشب خوابیدم...فردا صبحش گشتم از تودی نرم افزاری اسم اون صاحبای شماره ها رو دراوردم..

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
جالبه با اون حالت ، ریز جملات و حرکت‌ها و حتی ترمز ماشین رو یادته .دارم شک میکنم داری داستان تحویلمو ...


میتونی اینطوری فکر کنی...من مسئول فکر دیگران نیستم..

امیدوارم برای کسی ک حافظه خوبی داره پیش نیاد..ادم نابود میشه و همیشه یادش میمونه...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
2738

اسم اون افرادو پیدا کردم 

نجمه محمدی...مزاحم یک 

لیلا صاحبی...همون ک سیو بودمهندس صاحبی..

ذهنم جرقه زد محمدی...همون روزا ک دو روز بود نیومده بود واتساپ و من براش مدلمانتو فرستادگ و بیرون بودیم همش محمدی زنگ میزد و بعدم تا انلاین شد براش پیام داد...

mohammadi اون شب ک با هم شام دو نفره میخوردیم دستام تو موهاش بودبهش زنگمیزد و نامزدم هی رد تماسمیداد و ناراحت شد...

زنگ زدن بهش... دیگ خسته شده بودم از سکوت..بهش واصح اسمشونو گفتم...بهش گفتم اینا کین.. گفت من الان هیچی بهت نمیگم هیجی.. تو اروم نیستی خوب نیستی... بهش گفتم می رم زنگ میزنم باهاشون قرار میذارم گفت باشه برو اینکارو کن... بهش گفتم بی تو نمی دم باید بیای باام... گفت من نمیام... گوشیو گذاشتم کنار... چاره ای جز صبر و فکر نداشتم...  


قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

شب بابام اومد از باغ خونه..داداشم قضیه اون اپارتمان و قضیه شب قبلو براش گفته بود...من نگفته بودم چیزی ب بابام...نمیخواستم بکشه ب بابام قضیه تا زمانی ک واقعا مطمئن بشم..بابام مجبورم کرد همه چیو بگم...

بعد از شام داداشو مامانمو فرستاد برن بیرون و زنگ زد به نامزدم بهش گفت بیا ببینمت...

اونم اومد..بابام محترمانه بهشگفت ک اگه دنبال عیاشیو جوونی کرونی جای غلط اومدی...اگه هنوز رجوعی داری ب عشقای قبلت بازم جای درستینبودی...هر چی همب دخترم گفتی دروغ گفتی و نمیتونیمنکر بشیو دخترمم هی سکوت کرده تا ببینه چی میخواد پیشبیاد اما دیگ بسه...

نامزدم ب حرف اومد ک من اگه میخواستم برم دنبال اوما قبلی زندگیم الان اینجا نبودم...من اول ک اومدم خواستگاری دخترتون ب زور بابام اومدم،گفتم می رم و ررمی گردم..اما اومدم دیدمش از سلام اولش جذبش شدم...هی اومدم دو ماه حرف زدم تا ببینم چطور دختریه..خوب بوده ک باز اومدم و بعد دو ماهم واقعا دوستش داشتم ک اومدم و هیچ چیزی جز اینکه دوستش داشتم نتونسته منو قانع کنه ک بیام جلو...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

ادامه داره...

بچه ها لطفا کامنت نذارین،قفل نشه...

الان دیگه واقعا کشش ندارم...میام باقیشو مینویسم..امروز تموم نمیشه...فردا بیاین.

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
هرکی رمان خونده باشه میفهمه تک تک جمله بندی ها مثل رمانه..یا سرکاریه یا نویسنده خوبی هستی

دلخون خوبی هستم...دلم تکه تکه شد...از دل برمیاد این نوشته ها...از دلی ک شکسته

لطفا کامنت این مدلی نذارین..هر کسی باور نداره نخونه

من با نوشتن و مرورشون پرت میشم توواون روزا 

اومدماینجا دلمو سبک کنم..بهم حقوق  ک نمیدن با نوشتن اینا اینجا، میدن؟

چرا باید اینقدر ب دست و گردنم زحمت بدم داستان سرایی کنم؟برا لایک؟

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                          من یاد گرفتم مسئول زندگیم باشم،یاد گرفتم برای کار و درآمد و خواسته هام تلاش کنم و حس خوب توانمندی و استقلال رو بچشم... ارزوی من برای آینده ام و سال جدید موفقیت، استقلال بیشتر و بیشتر و بیشتره..خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز