منم یه زمانی از مامانهای منتظر بودم که بعد از 5 سال با آی وی اف خدا بهم فرزند داد اون زمانها همش فکر تنهایی خودم بودم و میگفتم خدایا اگر نشد خب حتما صلاحت نبوده و برای خودم برنامه میریختم که اگر صاحب فرزند نشدم چه کارهایی بکنم که غم نداشتنش اذیتم نکنه ولی....
الان دخترم رو که نگاه میکنم که چه ملتمسانه بهم میگه مامان یه خواهر یا برادر میخوام چرا خدا نمیذاره تو دلت دلم آتیش میگیره😢
هر شب به فکر آینده دخترم به خواب میرم که تنهایی چیکار میکنه اگر من و پدرش دیگه نباشیم بدون ما بدون هیچ خواهر و برادری چه کنه 😢
هر روز با این فکر ها میگذره برام خیلی سخته خیلی زیاد و اصلا دلم آروم نمیگیره
فقط ار خدا هر روز خواستم خودش دخترم رو در پناه خودش حفظ کنه و اگر لطف کنه بهم طبیعی باردار شم شاید خیلی محال باشه ولی برای خدا کاری نداره