2733
2734
عنوان

زندگی در طبقه بالای مادرشوهر

866 بازدید | 66 پست

بچه ها یک ساله باهمیم با اطلاع خانواده و ایشون امسال میاد خواستگاری.اولاش ب من گفت بعد ازدواج بریم طبقه بالا و من قبول نکردم.ایشون پدر و مادرش هردو مریضن مخصوصا پدر سکته کرده زمین گیره دائم مراقبت میخواد.ایشون یک خواهر و برادر داره که من اخیرا متوجه شدم با اینکه نزدیکشونن نه زنگ میزنن نه هیچ کمک میکنن و همه کارا به عهده خواستگار منه.بنظرتون به همین خاطر گفته بریم طبقه بالامون؟من خودم شاغلم شیفت باید برم ب من میگه پدر مادرم کاری با تو ندارن مگه میشه؟دوتاشون مریضن و کسی بجز ایشون کمک حالشون نیست در ضمن خرجی خانوادشونم با ایشونه و جدیدا صبح تا شب باید مراقب پدر مادرش باشه گفته دنبال خونه جدام ولی فعلا خبری نیس

من آمپول آزاد سازی زدم ودرست روز تخمک گذاریم سرما خوردم وبه طرز عجیبی روز بعدش خوب شدم وبعد ۳روز دیگه دوباره تب شدید استفراغ بدن درد و خوب شدن در عرض ۱۲ساعت .به نظرتون تخمک گذاریم موفق بوده یا هنوز نمیشه گفت ۷روز از زدن آمپول آزاد سازی میگذرا

من این امضارو از یه کاربر برداشتم عالی بود جان مادر نمی آیی؟؟چین های پیشانی مادر به تعداددلخواهت نرسیده؟؟جان مادر......میدانی تصمیم دارم وقتی به دنیا آمدی یا حتی در دلم جوانه زدی و کلبه ی احزانم را گلستان کردی چه صدایت کنم؟(ستیا.محمد)جان مادر راستی  جایت خوب است.دلت برای نوازش های مادرانه تنگ نیست که نمی آیی؟جان مادر جان جانانم چه لذت بخش است وقتی حس میکنم تو هستی ودست روی شکمم بگذارم ..وبگویم جان مادر.عشق مادر خانه سوت وکور است نمی آیی ؟؟چه زیباست در جمع باشم وتو فریاد بزنی مامان وبگویم جان مادر خدا در نزدیکی توست؟؟؟اگر دیدی یا صدایی از او شنیدی بگو مادرم منتظر من است .اجازه بگیر وبیا به درونم تا از درونم تا وجودم و قلبم برایت آشیانه بسازم تا آرزوی عشقم برآورده شود وبابای تو شود راستی جان مادراز الان باید بگویم باید به همسرم باباجون بگی جان مادر پیشانیت را بوسیدن آرزویم شده وقتی که بدنت چند روز شسته نشده باشد و بوی شیر بدهی ولباس نوزادی به تن کنی دلم می خواهد ماچی  از بین دوابرویت بزنم وبگویم خدایا شکر .آخ که قلبم تیر میکشد به آن لحظه فکر میکنم.تنم می لرزد.من دوستت دارم حتی الان که ندارمت. من عاشقت هستم جان مادر .مرا رها نکن از این همه گریه های شبانه خسته شده ام  دیگر توانی برایم نمانده !!!!تورا میخوام جان مادر

کاش بشه ازدواج نکنی باهاش نمیدونم بازم نظر من اینه البته شایدم دارم بد میگم 😐

خودم كمتر ازتو نفس میكشم كه سهم ِ هواموببخشم به تو،تو حرف زیادی داری با خدابگو تا خدامو ببخشم به تو

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

از اول شرایطو گفته،میتونی تحمل کنی؟

📌وقتی به داشتن اعتماد بنفس عادت نداشته باشی اعتماد بنفس بنظرت نوعی مغرور بودنه📌وقتی همیشه منفعل بودی قاطع بودن مثل خشونت به نظرت میاد📌وقتی عادت نکردی نیازهات فراهم بشه اولویت دادن به خودت برات مثل خودخواهیه📌اینو گفتم که بدونی دایره ی امن تو همیشه معیار خوبی برای رفتارت نیست

مطمینا بخاطر پدرو مادرش گفته و مطمینا اگه برین اونجا تمام کاراشون با شماست , بنظرم اشتباهه اونجا رفتن انشالا سالم باشنا ولی اینکه همه ی کارا بیفته گردن شما انصاف نیس شما خونه جدا بکیرین بعد بچه هاش براشون پرستار بگیرن اینجوری بهتره خودشونم برن سر بزنن

2738
چرا

نمیدونم بخدا اول ببین توی خودت میبینی بخوای تحمل کنی و میتونی کنار بیای با اینکه هر روز شوهرت اونجا باشه و درحال مریض داری اخه بخدا میترسم ی حرفی بزنم ک نباید میزدم عزیزدلم خودت فکراتو بکن و اگ قبول کردی دیگ حق نداری گلایه کنی و سنگ بندازی جلو پا شوهرت و بهانه گیری کنی چون از اول بهت گفته شرایطو فکر همه چیزشو بکن هرچند و وظیفه اس مراقبت از پدر و مادرش اما واسه زندگی مشترک واقعا حس میکنم سخته 

خودم كمتر ازتو نفس میكشم كه سهم ِ هواموببخشم به تو،تو حرف زیادی داری با خدابگو تا خدامو ببخشم به تو
مطمینا بخاطر پدرو مادرش گفته و مطمینا اگه برین اونجا تمام کاراشون با شماست , بنظرم اشتباهه اونجا رفت ...


نزدیکشونم نباشیم؟اخه خواهر برادرشم نزدیکن کمک نمیکنن

نه خونه پدر شوهر عمرن نرو من پدرشوهر مادر شوهرم خوبن هوامو دارن ولی بعضی وقتا یه سری مشکلات پیش میا ...


خونه نزدیکم نگیریم؟خواهر برادرش کمک نمیکنن افتاده گردن خودش

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز